اهدای عضو
زندگي جاده اي است يک طرفه که ما مسافران آن هستيم، راه هر کس در نقطه اي از اين جاده به بن بست مير سد، اما راه براي ديگران هنوز ادامه دارد، وقتي قرار است هجراني رخ دهد، قلبي مي تواند دوباره در سينه اي بتپد که مفهوم انسانيت هميشه زنده بماند و آدميان بدانند که مهر چيست و محبت کجاست؟ وقتي قلبي در سينه اي مي تپد، مي تواند همانند باران صميمي و همانند خورشيد مهربان باشد و آنقدر بخشنده باشد که بتواند در دنيايي که عصا از دست کور مي گيرند، چشمانش را به آن کور بدهد تا پشت سر عصايش گريه نکند، دلها در اينجا آنقدر بزرگ است که مي تواند عشق به هر کس را در خود جاي دهد.
دل در اينجا فروختني نيست، آن را به هر کس که بدانند فردا طلوعي خواهد داشت حتي اگر او نباشد مي توانند هديه کنند، چون آن کس که خود يافته است که بني آدم اعضاي يکديگرند، پس با خواست خدا او لايق تولدي دوباره است و اعضايي که امين آنها بوده است را براي زندگي مجدد به ديگران امانت مي دهد. اي آنکه رسم امانت داري مي داني! بيا تا عادت به رسمي تازه کنيم... بيا تا از گلزار عافيت تنها گل نفس را برچينيم و به تلخ ترين لبخند کودکي هديه دهيم که در زندگي رنج بارش، تنها عضوي کم دارد!
دل در اينجا فروختني نيست، آن را به هر کس که بدانند فردا طلوعي خواهد داشت حتي اگر او نباشد مي توانند هديه کنند، چون آن کس که خود يافته است که بني آدم اعضاي يکديگرند، پس با خواست خدا او لايق تولدي دوباره است و اعضايي که امين آنها بوده است را براي زندگي مجدد به ديگران امانت مي دهد. اي آنکه رسم امانت داري مي داني! بيا تا عادت به رسمي تازه کنيم... بيا تا از گلزار عافيت تنها گل نفس را برچينيم و به تلخ ترين لبخند کودکي هديه دهيم که در زندگي رنج بارش، تنها عضوي کم دارد!
+ نوشته شده در شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۰ ساعت 15:20 توسط لادن اکبری
|