تغییر با اهرم فشار

همین چند سال پیش بود که رهبر انقلاب در پیام نوروزی شان تاکید بسیاری بر تصحیح  نحوه مصرف داشتند و آن سال را سال اصلاح الگوی مصرف نامییدند. قصد دارم گذرا اشارتی به عکس العمل عوامل اجرایی کشور به این فرمایش داشته باشم و پس از آن به موضوع اصلی این مقال بپردازم. پس از اتمام پیام نوروزی حضرت آقا چاپخانه ها بسم ا... گفتند و شهر رو پر کردند از بروشورها ، بنر ها ، بیل برد ها و حتی سر رسید هایی منقش به شعار سال. در نانه نگاری های اداری سر تیتر ها همواره سال اصلاح الگوی مصرف گرامی داشته میشد و از همه بدتر و دردناکتر برگزاری همایش های پرزرق و برگ و صد البته بی خاصیت که خود به تنهایی چند صد میلیون تومان هزینه بر می داشت با موضوعیت اصلاح الگوی مصرف.  هزینه های گزاف که با موضوع خودش منافات داشت . معظم له فرمودند تغییر عادات مصرفی مردم تنها با گذشت سال امکان پذیر نیست و باید با فرهنگ سازی و تبلیغات مستمر کم کم این فرهنگ را برای مردم نهادینه کرد اما صاحبان  سمت های اجرایی یا بهتر بگویم ، اصحاب تملق خود نماد متناقض نمای سیاست آقا شدند و با اقدامات منفعت طلبانشان خروار خروار از بیت المال را به جوی آب سپردند و برای اون فرهنگ سازی که آقا فرموده بودند هیچ نقطه آغازی در تاریخ به یادگار نگذاشتند. نیت صاحب قلم آنچنان که گذشت گلگی کلیشه ای نیست بلکه غایت این مقال تغییر رویکرد ، نگرش و فرهنگ مردم با اهرم فشار اقتصادی است که متاسفانه یا خوشبختانه با هدفمندی یارانه ها جواب داد و عوام الناس با اجرای این قانون شروع به صرفه جویی کردند. متاسفانه از این بابت که حتماً چوب فشار باید بر سر این ملت پایین میومد تا عادت ناپسند اسراف را ترک کنند و خوشبختانه به این دلیل که هرطور شده به فرمایشات حضرت آقا جامه عمل پوشیده شد.اما چرا اهرم فشار توانست فرهنگ را کم کم نهادینه کند و فرهنگ سازی رسانه ای خیر؟ پاسخ به این سوال یک کنکاش تخصصی اجتماعی را طلب می کند اما موردی که می توان در این  نوشتار به آن اشارت داشت و در نهایت به نقد فرهنگی خود پرداخت عدم دلسوزاندن برای مالی است که متعلق به ما نیست یا اگر هم بنا به پرداخت بهاء آن مال باشد بسیار ناچیز است.  بیت المال که بصورت رایگان در اختیار ما قرار دارد نیز جزیی از اموال خود ماست ، ثروت ماست ، دارایی ماست اما به سبب نبود آگاهی و عدم بینش  و معرفت کافی هیچ گونه دلسوزی برای آن نداریم. اگر به کالایی یارانه تعلق می گیرد یقین داشته باشیم که قبلاً از دارایی خود ما بابت این یارانه ها هزینه شده است و اگر در ارگان و سازمان های دولتی یا وابسته به دولت مشغول به فعالیت هستیم آنقدر درک داشته باشیم که انرژی و اقلام مصرفی در آنجا از بیت المال است و بدانیم اگر برای آن دل نسوزانیم برای خود و اموال خود سهل انگاری کرده ایم. موضوعی که می توان با آمار ثابت کرد که صرفه جویی در مشترکین انرژی خانگی صورت پذیرفته اما در ادارات و کارخانه جات خیر. بنابراین پی می بریم آن بروشور ها ، بنر ها ، بیل برد ها و همایش های نمایش انگار همه و همه شویی بودند که هیچ گونه تغییری بر عادات و فرهنگ شهروندان نداشته است.    

خبرنگار روزت مبارک

گل و شیرینی و تبریک و هزارن از این دست لوس بازی های ساده ، همگی دستاورد یک روز خاص به نام روز خبرنگار است. این شو اینقدر کلیشه شده بود که وقتی سال گذشته روز 17 مرداد یعنی روز خبرنگار ، شغل خبرنگاری در ردیف مشاغل سخت قرار گرفت همگی ذوق کرده بودند . بله دوستان 17 مرداد روز خبرنگاره و باز توجه ها به سوی این قشر عظیم و زحمتکش جلب میشه. البته این توجه های موقت و بی فایده منحصر به روز خبرنگار نیست بلکه در آستانه هر مناسبت خاصی که تقویم نشان میده در جهت تعالی آن مناسبت کلی طرح و برنامه و نقشه و حتی همایش های پر زرق و برق و پر هزینه صرف می شود ولی فردای آن روز همان و همان. اهالی رسانه مکتوب یا همان روزنامه نگاران ، غالباً فعالیت در این وادی را شغل و حرفه نمی دانند و چنین         می انگارند که روزنامه نگاری اصلاً یک ذوق است ، یک استعداد است ، یک توان است . روزنامه نگاری را هرگز نمی توان یک شغل اصلی دانست . اگر به آن یک حاشیه اطلاق کنیم با مثما تر می نماید چراکه خبرنگار همواره در لبه پرتگاه است و در صورت گذر از خط قرمز خیالی آقایان ، بی کار می شوند و به همین جهت می توان خبرنگاری را خانه به دوش کاری نیز اطلاق کردچون غالباً فعالیت ثابتی در یک مجموعه ندارند.

روز 17 مرداد برای خبرنگار کف می زنند و به وی تبریک می گویند اما در طول سال همین افراد خبرنگاران را تحقیر کرده و جواب سربالا می دهند. تاسف واژه کوچکی است در برابر اشخاصی که در روز خبرنگار با صادر کردن بیانیه به دنبال کسب منفعت هستند اما سر به زنگاه ، زمانی که از روی ندانم کاری های جنابشان و مزه مزه نکردن حرف دهانشان ، وقتی خطر را حس می کنند بی شرمانه هرگونه تهمت را به این قشر روا می دارند و مسئولیت را از خود سلب ، و بر گردن خبرنگار می اندازند.

استرس کاری و نداشتن امنیت شغلی اهالی مطبوعات نیز از دیگر چالش های آنان بوده که به علت بی کفایتی برخی مدیران و مسئولان نشریات  به این گونه که قلمی  بر خلاف منافع و توافقات با از ما بهترون زده شده است ، خط قرمزهای خیالی حضراتشان را نقص کرده و از کار بی کار می شوند.

آری خبرنگار نبض گویای کشور است . کشوری که خبرنگارانش را مرتب بازنشسته می کند ، همیشه در حال نوسان است.

آقایانی که در 17 مرداد با توزیع کارت های تبریک در بین قشر مطبوعاتی در پی جلب منافع آتی هستند ، همین اشخاصی هستند که وقتی متنی را بر خلاف منافع خود می بینند ، گستاخانه اقدام به تهدید خبرنگاران می کنند که اغلب به نتیجه هم می رسند و این خبرنگار مظلومانه در پی حمایت از مدیران خود.

از سختی های این شغل به ظاهر ساده همین بس است که بگوییم صبوری ، حوصله و تحمل تحقیر و برخورد های زننده از الزامات روحیات خبرنگاری است . این سختی ها ، دو رنگی ها و نا مهربانی ها و ... هرگز خبرنگاری را که حرمت قلم را درک کرده از پای نمی اندازد . خبرنگار و خبرنگاری زنده است تا زمانی که حرمت قلم زنده است. خبرنگار روزت مبارک

کج فهمی بی پایان

همیشه کلیشه سخن گفتن در هر بابی باعث رنجش خاطر مخاطب می شه اما  گاهی هم امکان دارد انجام رفتار غلط در اجتماع تمامی نداشته باشد و این نیز منجر به  بروز ناهنجاری شود. سخن گفتن در مورد برخورد با مفاسد اجتماعی توسط نیرو انتظامی اصلاً بحث جدیدی نیست و گاهاً در طرح ها در جامعه اعمال شده اما نوشتن درباره بی تاثیر بودشنش نیز تکرار مکررات است. اما مقوله ای که قصد دارم در این مقال به آن بپردازم ، مسئله ای هست که شک ندارم کارشناسان نیرو های امنیت اخلاقی نیز خود به آن واقفند اما دلیل اصرار به اجرای چنین طرح هایی را نتونستم درک کنم. بگذریم از وجهه ی بسیار زشت برخورد با نوامیس مردم به علت نوع لباس پوشیدن  و بگذریم ار  برخورد های  زننده مامورین این طرح  ها که اغلب با سانسور خبری مواجه شده و بگذریم از بی فایده بودن این طرح در تغییر فرهنگ و سبک لباس پوشیدن عوام درسنوات گذشته. هرگز نمی توان نیاز یک نسل جدید به تغییر را با چماق جواب داد. نیاز به تغییر در فطرت آدمی وجود دارد و این تغییر می تواند در غالب مد و نوع لباس نمایان شود.

آیا این درست است که کم کاری خود در ایجاد تغییرهای هم سنخ با فرهنگ خودمون رو با چوب و چماق جبران کنیم؟ این نسل بواسطه عدم توجه مسئولین فرهنگی کشور به نیاز های جاری خود به اجبار از فرهنگ نوظهور غرب الگو برداری کرده و تلاش می کنند که خود را با آن عجین کنند ، حال آن که غالب این فرهنگ ها در فرهنگ ما ایرانیان ضد ارزش محسوب شده و متاسفانه تنها راه مقابله تدبیر شده برای مبارزه با این نا هنجاری ،سیاست چوب و چماق است که به وضوح مشخص است و تجربه نیز آن را ثابت کرده که به شکست منجر خواهد شد. این جوان به جای این که منتظر ابداع یک ایدئولوژی جدید و هنجار نو برای عرض اندام در مقابل خواسته های فطری اش از سوی مسئولین فرهنگی باشد ، در انتظار این است که این طرح های فرسایشی سریعاً تمام شده و مجدد به همان نا هنجاری های خود بازگردد.

در پایاین این مقال این نکته را گوشزد می کنم و امیدوارم یک گوش شنوایی باشد و این مهم را دریابد. آقایان مسئول شما هرگز نمی توانید در مقابل فطرت و غریزه جوانان بایستید . در بهترین شرایط که دین مبین و عزیزمان هم به زیبایی  آن را مشخص کرده تسهیل ازدواج جوانان است که در این امر همه جوره وا ماندید. در شرایط متوسط که جوان راه ازدواج را برای خود بسته می بیند ارتباط با جنس مخالف است در معابر و اماکن عمومی که غالباً بواسطه شرم حضور منجر به فساد نمی گردد که این را نیز برنتافته و به شدت با آن برخورد می کنید. و در بدترین شرایط این نیاز در نهان برقرار می شود و این راهی است که شما پیش روی آنان گذاشتید و شک نداشته باشید این ارتباط در پنهان و دور از چشم که شخص ثالثی حضور ندارد دربازه گسترده تری رو به فساد دارد و مسئول اول و آخر این امر شما هستید آقایانی که چشم به ترمیم ظواهر دارید در صورتی که غافلید از باطن.

وکیل کم تجربه

پول شویی

پول شویی عنوان مجرمانه است که در هر دو سطح داخلی و بین المللی ارتکاب می یابد. به معنای  پاک کردن منافع حاصل از ارتکاب جنایت. به دیگر سخن مخفی کردن منبع اصلی اموال ناشی از جرم یا معاملات غیر قانونی و کثیف و تبدیل آنها به  اموال پاک است به طوری که یافتن مابع اصلی مال غیر ممکن  یا بسیار دشوار گردد.  از این عنوان مجرمانه ، می توان تعاریف مصداقی ذیل را ایراد داشت:

الف: تحصیل ، تملک ، نگهداری  ، تصرف یا استفاده از درآمد های حاصل از جرم ، با علم به این که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در نتیجه ارتکاب جرم بدست آمده است.

ب: تبدیل ، مبادله ، یا انتقال درآمد های حاصل از جرم به منظور پنهان کردن منشاَ غیرقانونی آن ، با علم به این که به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از ارتکاب جرم بوده یا کمک  به مرتکب به نحوی که مشمول آثار و تبعات قانونی ارتکاب آن جرم نشود.

ج: اختفا یا پنهان کردن ماهیت واقعی منشاَ ، منبع ، محل ، نقل و انتقال ، جابجایی یا مالکیت درآمد های حاصل از جرم که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در نتیجه جرم تحصیل شده است.

مصرف کننده بی مصرف

عنوان این  مقاله یعنی  مصرف کننده بی مصرف ، همیشه جزو آرزوهای بزرگ کشور های استعمارگر به خصوص استعمار پیر ، انگلیس بوده است. اما مصرف کننده بی مصرف  یعنی چه و اصلاَ آیا خود ما هم دلیلی بر اطلاق این صفت بر خود هستیم؟

خیلی وقته  که دوران لشکر کشی از کشوری به کشور دیگر گذشته تا امکان استفاده از ثروت های بعضاَ طبیعی کشور های دیگر بهره جست البته به جز معدود مصادیقی که بیشتر بوی سیاست می دهد. اولین بار آمریکایی ها بودند که تحت عنوان استعمار نو یا  بهتر بگوییم استعمار نوین ، با مقروض کردن کشور های آمریکای لاتین ، بدون هزینه کردن از جان سربازان و مال خود اقدام به غنی  کردن خود و فقیر کردن سایرین کرد.

اما بریم سروقت حال و روز خودمان. قبل از ورود به بحث اصلی این نکته را اذعان بدارم که استدلالات  گروهی ازدوستان مبنی بر سودمندی واردات برخی از کالاها را نسبت به تولید در داخل  قبول دارم اما سوال این است: آیا کیفیت و کمیت تولیدات ما ، ایران را از شعار مصرف کننده بی مصرف مصون می دارد؟ دو دلیل مهم که یکی به صرفه بودن  واسطه گری و دیگری واردات اقلامی که در داخل به وفور  یافت می شود و البته موارد دیگر که در این مقال نمی گنجد تیشه به ریشه تولیدات داخلی می زنند. این دو مقوله هرگز نمی تواند نشانه های خوبی برای تولیدات داخل ما باشد و هم اینک شاهدیم و از این به بعد نیز شاهد خواهیم بود کارخانه ها و کارگاه هایی که ورشکست می شوند و کار تولیدی را رها می کنند. الیته به این دلایل تحریم های بین المللی را هم باید اضافه کرد.

پس اگر جمع بندی کنیم مشاهده خواهیم کرد که دو عامل داخلی و خارجی کشور ما را به طرف این شعار هدایت می کنند. عوامل درونی عبارتند از پرسود بودن واسطه گری نسبت به تولید که به نوعی باعث از بین رفتن انگیزه تولیدات می شود و همچنین واردات فراوان اقلامی که در داخل مشابه آن فراوان است و به صرف قیمت کمتر کالاهای وارداتی ،  در  داخل به فروش نمی رسند و این تولید کنندگان می مانند و انبارهای  پر از کالا . اما دلایل خارجی نیز در این امر دخیل است که پا بر روی خرخره پیکر نیمه جان تولید ما می گزارد و نفس کشیدن و ادامه حیات را بسیار دشوار می سازد و آن تحریم مواد اولیه است که در صورت نبودن این مواد ، تولید کنندگان راهی جز نعطیل کردن کارخانه های خود ندارند.

اکنون می بینیم که تولید کنندگان ما چندان فضای خوبی برای تولید ندارند و ما مصرف کنندگان مجبوریم تا از محصولات وارداتی استفاده کنیم و جهت ادامه حیات نیازمند دیگران باشیم و حال آنکه خود از تولید ناتوان هستیم درحالی که توانش را داریم و این موضوع باید ما را به فکر فرو برد که برخلاف شعار هایمان از خود کفایی خیلی فاصله داریم و حالا حالا ها مصرف کننده بی مصرفیم با این تفاوت که خودمان کشورمان را موضوع این شعار کردیم.  

وکیل کم تجربه

حتما در روزنامه ها یا اخبار یا حتی فیلم ها دیده یا شنیده باشید که وقتی در محکمه برای متهمی که دیگر عنوان مجرم را پس از اثبات موارد اتهامی به خود گرفته بعد از مجازات حبس عناوینی  همچون تعزیری یا تادیبی و... را به همراه خود دارد. در این شماره قصد داریم از هر کدام از این عنوان ها تعاریفی داشته باشیم تا بدانیم این نوع مجازات ها چه تفاوتی با هم دارند.

حبس تادیبی:حبسی که برای ارتکاب جرایم از نوع جنحه(جرایم شدید تر از خلاف و خفیف تر از جنایت) به منظور تادیب بزهکار تعیین می شود و مدت آن حداکثر ۳ سال می باشد.

حبس تعزیری :حبسی که به عنوان تعزیر برای مرتکب جرم تعزیری تعیین می گردد. تعزیر عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است.

حبس ترهیبی:ترهیب در لغت به معنای ترسانیدن دیگری است و بدین اعتبار  حبس ترهیبی کیفری است که به جهت نوع و کیفیت آن با هدف ترستنیدن و ارعاب مجرم و دیگران به شکل سلب آزادی می باشد.

حبس تعلیقی: مجازات حبسی که مطابق حکم دادگاه و با رعایت شرایط تعلیق اجرای مجازاتها از دو سال تا پنج سال معلق بماند.

حبس تکدیری: حبسی که برای  بزه های کوچک در امور خلافی با هدف توبیخ خلافکار تعیین می شود و مدت آن از  دو تا ده روز می باشد.

 

دستوراتی که در run قابل اجراست. (win xp)

Rededit:

با تایپ این کلمه در قسمت اجرای یک برنامه از منوی استارت رجیستری ویندوز باز می شود و با استفاده از آن می توانید قسمت های مختلف ویندوز را بنا به سلیقه و خواست خود تغییر دخید. متذکر می شویم در رجیستری چیزی را که نمی دانید حذف یا تغییر ندهید.

Cmd:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منوی استارت محیط سیستم عامل داس روبروی شما ظاهر می شود و می توانید فرمان های خود را برای این سیستم عامل تایپ کنید.

Perfmon:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منوی استارت برنامه سیستم مانیتور اجرا می شود و در آن جزییاتی در مورد فضای اشغال شده  از رم و یا مقدار بازدهی سی پی یو و همچنین مقدار اطلاعات خوانده شده از هارد را برای شما به صورت نمودار برای شما بیان می نماید

Sysedit:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منو استارت ویرایشگر فایلهای سیستمی اجرا می شود و می توانید آنها را ویرایش کنید. متذکر می شویم در صورت تغییرات اشتباه ممکن است سیستم شما بالا نیاید.

Firewall:

با تایپ این دستور می توانید دیواره آتش ویندوز خود را فعال یا غیر فعال کنید. فعال بودن دیواره آتش برای امنیت در شبکه و نیز جلوگیری از ورود هکر ها به سیستم شما بسیار موثر است.

Drwtsn32:

با تایپ این دستور برنامه دگتر واتسون اجرا می شود. این برنامه در گزارش و نیز عیب یابی مشکلات نرم افزاری بسیار مفید می باشد

Ntbackup:

با تایپ این دستور برنامه گرفتن نسخه پشتیبان بر روی سیستم شما اجرا شده و می توانید از سیستم خود نسخه پشتیبان تهیه نمایید.

Devmgmt:

با تایپ این دستور می توانید سخت افزار های نصب شده بر روی سیستم خود را بازیابی نمایید ویا آنه ار حذف یا نصب نمایید

Msconfig:

با تایپ این دستور  می توانید نرم افزار هایی را که در هنگام بالا آمدن سیستم بر روی قسمت سیستم ترای ویندوز قرار می گیرند غیر فعال کنید. ضمناَ اگر سیستم شما دیر شات دان می شود یه این قسمت سری بزنید.

کی بود کی بود من نبودم

کم نیست پیشامد هایی کخ اول آخر باید یک نفر مسئولیت رخ دادن آن را به عهده بگیرد. این مسئله چه کلان باشد چه خرد ، چه بزرگ باشد چه کوچک ، چه مهم باشد چه کم اهمیت ، چه در حوزه اقتصاد ، سیاست ، اجتماعی ، علمی و... باشد  چه نباشد ، در و هزارن چه دیگر مصداق دارد چون بازیگران همه این رویداد های متفاوت همه و همه به یک نوع فرهنگ ختم می شود و این فرهنگ ، فرهنگ بی مسئولیتی است. وقتی یک اتفاق خوب و شیرین رخ می دهد ، این رویداد هزاران صاحب پیدا می کند و هر کسی به نوعی تلاش دارد آن را به خود منتصب کند اما خدا نکند این اتفاق دارای صفتی مخالف باشد و واژه پس از آن بد باشد. اینجاست که باید به قولی دنبال قاتل بروسلی گشت و به  اصطلاح باید پیدا کرد پرتغال فروش را. تا حالا به این فکر کردید که دلیل چبست  و چرا پس از روی دادن اتفاقات بد ، حالا هر چه که باشد کسی زیر بار مسئولیت نمی رود و هر کس به نوعی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند؟

فرض کنید شخصی که فاقد توانایی،علم،سواد و کلاَ تخصص لازم برای پست و مقام خاصی است، بر مسند کار می نشیند. همانطور که می دانیم هر کشوری دارای قانون اساسی و در درجه پایین تر قوانین عادی اعم از مدنی ،تجارت،جزا و... است و در سطحی نازل تر نیز آئین نامه های دولتی و اساسنامه ها و برای وزارت خانه ها و شرکت ها  و... آئین نامه های داخلی و بخش نامه ها پیش بینی شده . همانطور که می بینیم هر سمتی دارای باید ها ونباید های خاص خود است که در قانون و آئین نامه ها آمده است و بسته به نوع کار و پیشه متفاوت است. حال همین فرد فاقد تخصص و سواد ، در پستی قرار دارد که بر هیچ کدام از حقوق و تکالیف خود آشنا نیست  و صرفاَ با قواعدی آشنا است که عمومیت دارد. همین افراد با ندانم کاری های خود اولاَ مسبب رخ دادن حوادث و  اتفاقات غیر عادی می شوند زیرا هیچ گونه تدبیری برای جلوگیری از آن نیاندیشیده اند و دوماَ چون نمی دانند حقوق و تکالیفشان چیست سریعاَ این  اتفاقات را به گردن دیگری می اندازند.

بماند دلایل دیگری نیز وجود دارد که اغلب به شخصیت فردی افراد باز می گردد که فاقد روح شجاعت هستند و یارای ایستادگی در مقابل عواقب اقدامات خویش را ندارند. به هر حال این عادت و فرهنگی است که متاسفانه بر جامعه ما مستولی شده . اگر مدینه فاضله ای را ترسیم کنیم  اشخاص از ترس مسئولیتی که دارند ، سعی می کنند با راه کار هایی خاص که فقط و فقط از نیرو های متخصص و مدیران کاردان  بر می آید جلوی خیلی از اتفاقات را پیشاپیش بگیرند تا در انتها مجبور نشوند بابت اتفاقات پیشامده مسئول و پاسخگو باشند. 

تهرانی ها فهم و شعور بیشتری دارند

حتما این مطلب رو شنیده ایدکه اگر دروغی هرچند بزرگ زیاد تکرار شود مردم آنرا باور خواهند کرد.بویژه اگر از منابع متفاوت باشد.(کاری که رسانه های مطرح زنجیره ای انجام می دهند) اگر کسی دروغی را زیاد تکرار کند خودش نیز آنرا باور خواهد کرد. موضوع فهم وشعور بالای ما تهرانی ها نسبت به شهرستانی ها یگ مصداق از مطلب بالاست.
متاسفانه دیده می شود که در معابر و.... انتخاب و قدرت فکر و تشخیص شهرستانی ها به سخره گرفته شده و ادعا می شود آنها قدرت و درک صحیحی از وقایع ندارند و بسیار جای تاسف است که مسئله محدود به این حادثه نمی شود و این مورد در تمام لایه های جامعه و بین اقشار مختلف رسوخ کرده .
برای مثال وقتی دو نفر با هم شوخی فیزیکی یا شوخی های خاصی انجام می دهند معمولا جمله ای که گفته می شود این است (( شوخی شهرستانی نکن )) و به راستی مفهوم این جمله چیست جزء اینکه شهرستانی ها آدم های خشونت طلب و بی فرهنگی هستند که حتی دوستی و محبت آنها نوعی نشان از بی فرهنگی است.
اما در مورد رسانه ها.حادثه روزنامه ایران و توهین به آذربایجانی ها رو شنیده اید ویا سینما و رسانه به اصطلاح ملی، آیا تاکنون حتی برای یک بار در فیلم یا سریال ، یک رفتگر یا شخصیت ساده لوح و... اهل تهران (کسی که خیلی خوب و بدون لهجه فارسی صحبت می کند) دیده اید؟ همیشه رفته گر ها،آبدارچی ها ، آدم های ساده و...فیلم ها یا آذری زبان هستند با اهل خراسان و ... متاسفانه این احساس کاذب برتری و حقارت در بین خود شهرستانی ها نیز وجود دارد ،بویژه بین جوانان و اهالی حومه تهران و به همین علت است که به تهران می آیند و تلاش زیادی در همرنگ شدن با اهالی تهران دارند. شاید بگویید سادگی و... اهالی شهرستان واقعیت است ولی آیا این تمام واقعیت است؟
چرا هیچ وقت شخصیت مثبت و تحصیلکرده فیلم ها اهالی شهرستان نیستند و کسانی که لهجه دارند؟ آیا می توان انکار کرد بسیاری از قهرمانان ملی و حتی جهانی ما حتی نمی توانند بدرستی فارسی صحبت کنند؟ کسانی مثل علی دائی, رضازاده ،یوسف کرمی و..  براستی چند نفر باسوادتر از علامه جعفری و علامه طباطبایی وجود دارند؟ بزرگانی که هردو آذری زبان ، همراه با لهجه غلیظ بوده اند. من واقعا نمی دانم ملاک این تقسیم بندی و برتری چیست؟ مسلما  و به دلایل بالا ،  سواد و تحصیلات نمی تواند باشد. و همینطور قدمت فرهنگی چراکه زمانی که تهران دهی بیشتر نبوده در مقابل شهر ری و طبق اسناد تاریخی محل پنهان شدن راهزنان، بسیاری از نقاط ایران دارای فرهنگ و تمدن عظیم بودند.(سابقه تهران حداکثر به 300 سال می رسد) .و به همین ملاک های دروغین می باشد که بعضی از اهالی تهران احساس هویت نکرده و سعی در همرنگ شدن با کشور های غربی دارند

قدرت شخصیت

در میان اطرافیان و هم شهریان خودمون کم ندیدیم رفتار هایی که اغلب ما را متعجب میکنه. انسانهایی که در نوع لباس پوشیدن ، طرز زندگی کردن و کلاَ ظواهر بقدری وسواس به خرج میدن که گویی زندگی شخصی و طرز تفکرشان نیز همچون ظواهرشان سطح بالاست اما در واقعیت نیز چنین است؟ در یک تفکر موشکافانه می توان منشاَء برخی از فساد های روال جامعه را در همین ناهنجاری ریشه یابی کرد . اشخاصی که به قول بزرگی این همه نیستند اما اصرار بر خلاف آن دارند. در این مقال سعی بر این است که افرادی مورد بررسی گردند که یک شبه ره صد ساله را پیمودند البته از نظر مالی اما توفیق ارتقاء شخصیتی خویش را نیافته و یک نا موزونی بزرگ را ایجاد کردند تا متاسفانه تبدیل به یک نا هنجاری اجتماعی گردید.
ادامه نوشته

سلام سردبیر (ویژه نامه عید نوروز)

; 

عقربه ثانیه شمار ساعت اینقدر دور خودش چرخ زد تا بالاخره تونست یه عدد دیگه رو به یاری سرنوشت و تقدیر ما به پیمونه عمر ما اضافه کنه. راستش تو این ویژه نامه و در ستون سلام سردبیر سخن گفتن از عید و شور و هیجان ایام عید خیلی کلیشه ای هست و برای مخاطب مطمئناَ کسل کننده است اما همین مخاطب هر سال همین افعال مخصوص عید  رو با رغبت انجام میده  و ازش لذت وافی رو هم میبره. البته  حق هم دارند که لذت ببرند چون اگه یه نگاهی به سنت هامون در ایام عید بندازیم سراسر عشق و زیبایی و محبت در اون نهفته هست.

ادامه نوشته