وکیل کم تجربه

پول شویی

پول شویی عنوان مجرمانه است که در هر دو سطح داخلی و بین المللی ارتکاب می یابد. به معنای  پاک کردن منافع حاصل از ارتکاب جنایت. به دیگر سخن مخفی کردن منبع اصلی اموال ناشی از جرم یا معاملات غیر قانونی و کثیف و تبدیل آنها به  اموال پاک است به طوری که یافتن مابع اصلی مال غیر ممکن  یا بسیار دشوار گردد.  از این عنوان مجرمانه ، می توان تعاریف مصداقی ذیل را ایراد داشت:

الف: تحصیل ، تملک ، نگهداری  ، تصرف یا استفاده از درآمد های حاصل از جرم ، با علم به این که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در نتیجه ارتکاب جرم بدست آمده است.

ب: تبدیل ، مبادله ، یا انتقال درآمد های حاصل از جرم به منظور پنهان کردن منشاَ غیرقانونی آن ، با علم به این که به طور مستقیم یا غیر مستقیم ناشی از ارتکاب جرم بوده یا کمک  به مرتکب به نحوی که مشمول آثار و تبعات قانونی ارتکاب آن جرم نشود.

ج: اختفا یا پنهان کردن ماهیت واقعی منشاَ ، منبع ، محل ، نقل و انتقال ، جابجایی یا مالکیت درآمد های حاصل از جرم که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در نتیجه جرم تحصیل شده است.

عوامل  موفقیت

1-علت و معلول : هر چیز علتی دارد

2-قانون ذهن : افکارتبدیل به واقعیت میشود

3-تمرکز: در ذهن هر چیزی که تمرکز کنید به واقعیت می رسد

4-واقعیت : هر چیزی که هستید نتیجه ذهن شماست

5-تغیر : استاد تغیر باشید نه قربانی آن

6-مسئولیت : مسئولیت آن چه هستی با خود شماست

7- تلاش : آرمانها در گرو تلاش شماست

8-  آمادگی: عملکرد خوب نتیجه آمادگی خوب است ( اول کاشت بعد برداشت )

9- استقامت و مسمم بودن : دو ویژگی مهم موفقیت هستند

10- وضوح هدف ک: باید هدف ها شفاف باشد

11- رشد : اگر در حال رشد نیستید فکری بکنید   

12- خوشبختی: احساس شما تعیین کننده خوشبختی شماست

13- تجسم: دنیای پیرامون شما تجسمی از دنیای درون شماست 

14- وفور نعمت : برای همه ثروت وجود دارد . همین امروز تصمیم بگیرید

15- اشتیاق : برای رسیدن به اهدافتان اشتیاق شدید داشته باشید

16-شکست: امادگی برای تحمل شکست پیش نیاز پیروزی است

فضیلت ازدواج

زن و مرد مکمل یکدیگرند

خداوند انسان را به گونه ای آفریده که بدون همسر ناقص است.انسان هر چه از نظر علم و ایمان و فضائل اخلاقی بالا برود تا همسر اختیار نکند به کمال مطلوب نمیرسد (چه زن و چه مرد) هیچ چیز دیگر جای ازدواج و تشکیل خانواده را نمیگیرد. جنس مذکر و مونث به یکدیگر نیازمندند هم از نظر روحی و هم از نظر جمسی و هر کدام به تنهایی ناقصند و هنگامی که در کنار هم قرار گرفتند همدیگر را کامل میکنند این قانون نظام آفرینش است و بر کل هستی حاکم می باشد.

فلسفه ی ازدواج

در تشکیل خانواده لذت و رشدی است که هیچ چیز دیگری جایگزین آن نمی شود. استاد مطهری-رضوان الله علیه-در این باره می فرماید:

(یک خصائص اخلاقی هست که انسان جز در مکتب تشکیل خانواده نمی تواند آنها را کسب کند تشکیل خانواده یعنی یک نوع علاقمند شدن به سرنوشت دیگران.... اخلاقیون و ریاضت کش ها که این دوران را نگذارند اند تا آخر عمر یک نوع (بچگی) در آنها وجود داشته است و یکی از علل اینکه در اسلام ازدواج یک امر مقدس و یک عبادت تلقی شده است ....ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت است)

همچنین درباره نقش تربیتی ازدواج می فرماید:

(یک پختگی هست که این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمی شود در مدرسه پدا نمی شود در جهاد نفس پیدا نمی شود در نماز شب پیدا نمی شود با ارادت به نیکان پیدا نمیشود اینرا فقط در همین جا (ازدواج و تشکیل خانواده ) باید بدست آورد...)

ازدواج بالا برنده ی ارزش اعمال انسان

ازدواج و تشکیل کانون خانواده آنچنان در وجود انسان تاثیر میگذارد و ارزش او را بالا میبرد و شخصیت او را رشد میدهد که اعمال و عبادتهایش نزد خداوند و فرشتگان از ارزش والائی برخوردار میشود بوری که ارزش آنها چند ده برابر میگردد. برای نمونه به این حدیث توجهع فرمائید:حضرت امام جعفر صادق-سلام الله علیه می فرماید: دو رکعت نماز که انسان متاهل بخواند افضل و بالاتر است از هفتاد رکعت نماز که انسان مجرد و عزب بخواند.

مدال افتخار

امیر المومنین-سلام الله علیه-مطلب بسیار ارزنده ای در ازدواج بیان فرموده اند:هیچک از یاران رسول خدا ازدواج نمیکرد مگر اینکه پیامبر اکرم درباره ی او می فرمود:دینش کامل شد.

شگفتا ازدواج اینهمه ارزش دارد که پیامبر خدا بر سینه ی ازدواج کنندگان این مدال افتخار را نصب می فرمایند؟؟

چهره ماه

آیت ا... بهشتی

شهید مظلوم آی الله بهشتی :شهید سید محمد حسینی بهشتی در دوم آبان ماه سال 1307 هجری شمسی در محله لومبان اصفهان(محله چهار سوق) در میان یک خانواده روحانی به دنیا آمد. پدرش یکی از روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود که هفته ای یک روز برای تبلیغ دین و رفع مشکلات مردم و اقامه نماز جماعت به ر وستا میرفت و تا سال1341 زنده بود

ابعاد وجودی شهید بهشتی

شهید بهشتی دارای ابعاد مختلف و جاذبه های گوناگون بود آنچنان که دوست و دشمن او را ستودند.او حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در محافل سیاسی و علمی جهان شهرت داشت و در مجموعه هائی که در سطح بین الملی منتشر میشد بیوگرافی او را هم نوشتند.

مردی بود عالم اندیشمند دارای وسعت نظر آزاده صاحب و رسالت اخلاقی متین و موقر سرسخت درد برابر ناحق تسلیم و متواضع در برابر حق و عدل آزادی خواه مخالف با ستمگران و جباران و مستکبران خیر خواه و حامی مستضعفان بیقرار و نا آرام در برابر بیعدالتی ها و حق کشیها شیفته دلاوران و شجاعان و در آرزوی تثبیت و پیشرفت جمهوری اسلامی بود و این حالات را تا آخرین لحظات عمر حفظ کرد.

در جنبه علمی

او عالم بود عالمی جامع منقول و معقول فقیه و فیلسوف صاحب نظر در مسائل فقهی از جنبه های گوناگون سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی عالمی که درجنبه های جدید و قدیم فردی به جامعیت او کمتر سراغ داریم. اودر جنبه فقهی به حد اجتهاد رسیده بودودرباره بسیاری از مسائل استنباط وبرداشتی مخصوصی داشت. اودرعین اگاهی به مسائل فقهی یک فیلسوف بودفیلسوفی صاحب رای ازفلسفه غرب بخوبی سر درمی اورد ودر فلسفه شرق وفلسفه اسلامی اطلاعاتی بس وسیع داشت. اوفردی زبان دان بود به زبان های انگلیسی و المانی تسلط داشت نیکو می توانست بخواند و بنویسد وسخنرانی کند.زبان عربی که زبان درس او بود واز زبان فرانسه هم اطلاعاتی داشت.اگاهی اززبان های مختلف خود کمک خوبی برای گسترش دید واگاهی از نظر گاه ها و دیدگاه های دانشمندان بودو او را در بهرهگیری از کتاب های گوناگون یاری میداد. وسعت نظر او

جامعیت او در عتوم گوناگون صاحبنظری و صاحب رایی او در فلسفه سبب آن شده بود که او دیدی کلی و نظری وسیع پیدا کند.مسائل را تنها از یک دید و یک بعد نمیدید بلکه هبعاد گوناگون قضیه را در نظر داشت و این امر خود در پیشرفت سیاسی و معروفیت او در این زمینه موثر بود. درباره عمل و عکس العمل ها دیر رس یا زودرس و آینده نگری دیدی عظیم داشت و معتقد بود که نتایج اعمال بالاخره روشن خواهد شد وحاصل کار یا عمل چه مثبت و چه منفی روزی خود را نشان خواهد داد. او فردی نبود که بی حساب خود را به را به آب و آتش بزند بی جهت تصمیمی بگیرد و یا نسیجیده آن را بمرحله اجرا درآورد.درباره هر امری میکوشید جوانب آن را بنگرد و عواقب آن را حتی دراز مدت بسنجد و اندیشه و تدبیر بکار برد و آنگاه آنرا بمرحله اجرا گذارد

اخلاق او

او در جنبه اخلاق و بخصوص در آنچه که تحت عنوان زیر بنای اخلاقی و ملکه اخلاق مطرح است جزو سرآآمدها بود کمتر دیده شد که خشمگین نبود و یا زبان به بد گوئی و غیبت بگساید و یا با دشمن خود در آویزد.

او مردی بد زبان و غیبت کننده و سخن چین نبود وحتی اهل ان نبود که بادشمن خود در افتد واز او بدگوئی کند. خود در یکی ازمصابحه ها گفته بودما میتوانیم داغ وکوبنده و قاطع حرف بزنیم ولی فحش ندهیم حرف های زشت وتعبیر های زشت در گفتارمان نداشته باشیم.ونیز میگفت اسلام به ما آموخته که نسبت به دشمنان خود دروغ بگوئیم تهمت و افترا نزنیم فحش ندهیم.

او اهل دروغ و تزویر نبود ریا نمیکرد و میگفت ریا آفت زدگی است احتیاجی احساس نمیکرد که سر مردم را شیره بمالد و یا آنها را تخدیر کند.

از ویزگی های او خوش قولی بود امکان نداشت که او قولی بدهد و دیدتر بیاید و یا قولی بدهد و عمل نکند و از این بابت زبانزد بود.فردی بود دررای شهامت فوق العاده اگر اشتباهی میکرد به آن اعتراف می نمود و هرگز در برابر خطا و لغزش خود ایستادگی نداشت.

از ویزگی های او واقع بینی و حقیقت گرائی بود سر زیر برف نمیکرد که واقعیت ها را نبیند مسائل را می دید و در بر آن موضع عاقلانه میگرفت.فردی بود رازدار و سر نگهدار نقشه ها فعالیت ها و اسرار او را کسی نمی فهمید حتی از نزدیکان او اگر فردی رازی را به او میگفت امکان نداشت که بر ملا گردد.

امید آرزوی او

او همه امید ها و آرزوهای خود را در پیروزی انقلاب اسلامی خلاصه میدید همه سخنان همه دعوتها و همه توصیه هایش در این چارچوب دور میزد

سلام بر ....



سلام بر تو كه وارث نيكان و آبروبخش نياكاني .

سلام برتو تو كه نيازمندان را باب الحواجي .

سلام بر نام معطر و زيبايت كه الهام بخش صبوري. شكيبايي و حلم است .

سلام بر سجاده اي كه از اشك هايت تر ميشد.

و بر زميني كه پيشاني و صورت بر آن مينهادي .

و بر آن دست ها كه بر درگاه خدا ميگشودي .

سلام بر غل و بر زنجيري كه از بوسه بر دست و پايت قداست يافت .

سلام بر مرقد نورافشانت كه آسمان تيره عراق را روشن و جان هاي شيعيان مظوم آن ديار را گلشن كرده است .

سلام بر تو بر پدران و فرزندانت و بر شيفتگان و پيروانت .

سلام بر تو كه نام افتخار اسلامي و شيعه به وجود تو ميبالد .

ايران همراه عشق تو پيكر فرزندان بسياري از نسل تو را در آغوش كشيده است  .

خراسان راضي است كه "رضا" ي تو را دارد .

شيراز حمد ميكند كه " احمد " تو در آنجاست .

قم به خود مي بالد كه عاصمه ي تشيح و فقاهت " معصومه" تو را در بردارد

سلام بر تو و بر اراده و صبوري ات .

زندانبانان اسير صفا و عبوديت تو مي شدند .

سلام بر تو و بر حرم تو در كاظمين كه قبله اهل ولايت و كعبه عشق است و منزلگه شوق

سلام بر تو كاظم آل محمد (ص)

 



مصرف کننده بی مصرف

عنوان این  مقاله یعنی  مصرف کننده بی مصرف ، همیشه جزو آرزوهای بزرگ کشور های استعمارگر به خصوص استعمار پیر ، انگلیس بوده است. اما مصرف کننده بی مصرف  یعنی چه و اصلاَ آیا خود ما هم دلیلی بر اطلاق این صفت بر خود هستیم؟

خیلی وقته  که دوران لشکر کشی از کشوری به کشور دیگر گذشته تا امکان استفاده از ثروت های بعضاَ طبیعی کشور های دیگر بهره جست البته به جز معدود مصادیقی که بیشتر بوی سیاست می دهد. اولین بار آمریکایی ها بودند که تحت عنوان استعمار نو یا  بهتر بگوییم استعمار نوین ، با مقروض کردن کشور های آمریکای لاتین ، بدون هزینه کردن از جان سربازان و مال خود اقدام به غنی  کردن خود و فقیر کردن سایرین کرد.

اما بریم سروقت حال و روز خودمان. قبل از ورود به بحث اصلی این نکته را اذعان بدارم که استدلالات  گروهی ازدوستان مبنی بر سودمندی واردات برخی از کالاها را نسبت به تولید در داخل  قبول دارم اما سوال این است: آیا کیفیت و کمیت تولیدات ما ، ایران را از شعار مصرف کننده بی مصرف مصون می دارد؟ دو دلیل مهم که یکی به صرفه بودن  واسطه گری و دیگری واردات اقلامی که در داخل به وفور  یافت می شود و البته موارد دیگر که در این مقال نمی گنجد تیشه به ریشه تولیدات داخلی می زنند. این دو مقوله هرگز نمی تواند نشانه های خوبی برای تولیدات داخل ما باشد و هم اینک شاهدیم و از این به بعد نیز شاهد خواهیم بود کارخانه ها و کارگاه هایی که ورشکست می شوند و کار تولیدی را رها می کنند. الیته به این دلایل تحریم های بین المللی را هم باید اضافه کرد.

پس اگر جمع بندی کنیم مشاهده خواهیم کرد که دو عامل داخلی و خارجی کشور ما را به طرف این شعار هدایت می کنند. عوامل درونی عبارتند از پرسود بودن واسطه گری نسبت به تولید که به نوعی باعث از بین رفتن انگیزه تولیدات می شود و همچنین واردات فراوان اقلامی که در داخل مشابه آن فراوان است و به صرف قیمت کمتر کالاهای وارداتی ،  در  داخل به فروش نمی رسند و این تولید کنندگان می مانند و انبارهای  پر از کالا . اما دلایل خارجی نیز در این امر دخیل است که پا بر روی خرخره پیکر نیمه جان تولید ما می گزارد و نفس کشیدن و ادامه حیات را بسیار دشوار می سازد و آن تحریم مواد اولیه است که در صورت نبودن این مواد ، تولید کنندگان راهی جز نعطیل کردن کارخانه های خود ندارند.

اکنون می بینیم که تولید کنندگان ما چندان فضای خوبی برای تولید ندارند و ما مصرف کنندگان مجبوریم تا از محصولات وارداتی استفاده کنیم و جهت ادامه حیات نیازمند دیگران باشیم و حال آنکه خود از تولید ناتوان هستیم درحالی که توانش را داریم و این موضوع باید ما را به فکر فرو برد که برخلاف شعار هایمان از خود کفایی خیلی فاصله داریم و حالا حالا ها مصرف کننده بی مصرفیم با این تفاوت که خودمان کشورمان را موضوع این شعار کردیم.  

پدر ایده آل چه شکلی است؟

 

۲۶خرداد مصادف با تولد مولی الموحدین حضرت علی (ع)امام اول شیعیان است.این روز خجسته را به تمام پدران تبریک می گویم.

همیشه دسترنج پدر خانواده و درآمد حاصل از فعالیت اقتصادی او،عامل رفاه و اقتصاد خانواده بوده است.به همین جهت مردان تلاش زیادی برای تامین هزینه های زندگی خانوادگی خود انجام می دهند.همین جا به همه پدر هاومردها خسته نباشید میگویم و یک خداقوت جانانه به همه شان میگویم اما یک دردودل کوچک هم با شما پدرهای عزیز دارم و آنهم این است که همه ما قدر زحمات بی پایان و با ارزش شما را میدانیم اما چند ساعتی در روز را هم به خانواده تان اختصاص دهیدو در کنار تامین مادی خانواده ،به فکر تامین روحی و محبت به فرزندانتان هم باشید.فرزندانتان احتیاج به تکیه گاه محکمی دارندکه با خیال راحت و با دلگرمی مراحل پیشرفت و ترقی را طی کنند و با حمایتهای به جا و به موقع شما در مسیر درست زندگی قرار گیرند.اعضای خانواده تان دوست دارند پدرشان این طور باشد و پدر ایده آل خود را اینطور میبینند:

یک ضرب المثل قدیمی می گوید پسر شما با همسر آینده خود به همان گونه ای رفتار می کند که شما با همسرتان برخورد میکنید. بنابراین ، اجازه بدهید فرزندتان ببیند که شما عشق و محبت به مادرشان ارزانی می دارید.وقتی شما و همسرتان تعارض و اختلاف دارید،به فرزندان خود نشان بدهید چگونه دو نفر می تواننداختلافات را به شیوه درست حل یا برطرف کنند.

مهمترین بخش زندگی که پدر و مادر برای فرزندان خود رقم می زنند،ازدواج و تشکیل خانواده است و بهترین نوع آماده سازی آنها برای ازدواج موفق این است که کودک در کنار خود پدری را ببیند که به مادر او مهر می ورزد.

پدرهای عزیز به فرزندتان یاد بدهید برای خود ارزش قائل شوند.این که فرزندان ارزش خودشان از چشم پدر را مشاهده کنند،ناثیر بسزایی بر کل زندگی آنها می گذارد.مادر،معمولا تاثیر خیلی زیادی بر زندگی کودکان دارد،اما وقتی پدر بگوید: (فرزندم ! این کار بسیار خوبی بود که انجام دادی) مفهوم و اهمیت بسیار زیادی خواهد داشت.به فرزند خود  امنیت بدهید.یک خانواده متحد،به فرزندانش احساس امنیت می دهد.حداقل یک وعده غذایی را باید با خانواده صرف و در همان حال،در مورد اتفاقات آن روز با هم صحبت کرد.

پدرهای گرامی ماموریت خودتان را بشناسید.ماموریت شما به عنوان پدر این است که از خانه خود به جهان هدیه ای اهدا کنید که بعد از شما خواهد زیست.اما متاسفانه فشارهای زیاد زندگی ، موجب بی توجهی و اهمیت ندادن به این ماموریت می شود.

شاید غرورتان اجازه ندهد ولی لازم است ضعف هایتان را قبول کنید.فرزندان شما فقط نیاز ندارند که موفقیتهایتان را ببینند.آنها باید ببینند وقتی که پدرشان به دیگران صدمه ای می زند یا اشتباهی می کند در پی جبران آن هم هست و مسئولیت عواقب آن را هم می پذیرد.

یک درس دیگری که شما می توانید به فرزندتان بدهید این است که از نشان دادن احساس محبت آمیز خود نترسید.مطالعات نشان داده که وقتی کودکان محبت را تجربه نکنند،با روشهای مخرب و آسیب رسان به دنبال آن حلقه گمشده می گردند.

همه پدرهای مهربان و دلسوز در به کارگیری این نکته ها استاد هستند اما شاید گاهی اوقات احساس می کنند برای این کار ها وقت زیاد است و همه ی فکر و ذهنشان را برای کسب درآمد بیشتر و رفاه بیشتر  خانواده مشغول می کنند اما گاهی همین به عقب اندازیها و بی توجهی ها ممکن است زمانی پدرانمان را بیدار کند که خیلی دیر شده باشد.

اصطلاح شناسی

اصطلاحات مالیاتی

اولین آغازگر امور مالیاتی در ابتدا برگ تشخیص مالیاتی می باشد(بعد از تشخیص ممیزان حوزه های مالیاتی برگه ای به دست ما خواهند داد بنام برگه تشخیص)

ممیز مالیاتی:کارمند اداره دارائی که مسئول تشخیص درآمد(عملکرد سال)شما می باشد.

اظهارنامه مالیاتی:برگه ای است که مودی عملکرد خود را قبل از تعیین مالیات کتبا به اطلاع ممیز می رساند مالیاتی را بر عهده دارد و گیرنده اظهارنامه های مالیاتی میباشد.

مودی: شخص مالیات دهنده را مودی مینامند.

سرممیز:فردی که بر حوزه مالیاتی سرپرستی داشته باشد.

ممیز کل مالیاتی:که نظارت بر کار چندین سر ممیزدارد.

انواع مالیات:مالیات مستقیم،مالیات غیر مستقیم.

مالیات مستقیم:مالیاتی است که مستقیما بر درآمد شخص یا بر ثروت شخص وضع گردیده و وصول می شود.

مالیات غیر مستقیم: بر پاره ای کالاها که مورد مصرف عمومی است برقرار می شود و در واقع به قیمت کالاها ی مورد نظر اضافی گردیده.ودر نهایت مصرف کننده کالا این مالیات را به صورت جزئی از قیمت کالای مصرفی به طور مستقیم به دولت پرداخت می کندوارتباطی با درآمد پرداخت کننده ندارد.

برگ تشخیص مالیات:پس از رسیدگی های ممیزان به اظهارنامه و یا دفاتر و مدارک ارائه شده و تحقیقات محلی و گزارش آن به سر ممیز ،به مودی ابلاغ می شود به وسیله برگ تشخیص.

معافیت مالیاتی:با مطالعه و بررسی ممیز و سر ممیز ، تمام و یا بخشی از درآمد اشخاص برای کوتاه مدت یا دراز مدت از پرداخت مالیات معاف میشود.

مالیات قطعی:بعد از اینکه مالیات مورد نظر در برگ تشخیص یا توافق مودی با ممیز کل یا رای کمیسیون حل اختلاف نتیجه اش مشخص گردید،مایات قطعی گردیده است.

مالیات بر درآمد:مالیات بر درآمد بهترین نوع مالیاتی  است که معمولا بالاترین رقم مالیات را در بودجه تشکیل می دهد و شامل مالیاتهای ذیل می باشد.

1-مالیات بر درآمد حقوق و دستمزد 2- مالیات بر درآمد املاک 3- مالیات بر درآمد کشاورزی 4- مالیات بر درآمد اتفاقی 5- مالیات بر درآمد مشاغل 6- مالیات بر درآمد شرکتها 7- مالیات بر ارث

مجازات های مالیاتی: درصدی از مالیات می باشد که بیشتر در رابطه با عدم تسلیم (اظهارنامه) و یا عدم ارائه دفاتر و فاکتورها در زمان اعلام شده که حتی می تواند تا میزان 50% مالیات باشد برای کسانی که قصد فریب اداره مالیاتی را دارند و به اصطلاح فاکتورها و دفاتر خلاف حقیقت ارائه می نماید ،می توان تا دو سال حبس نیز به همراه داشته باشد.

کلمه توافق: به این معنا است که ممیز و مودی بر رقم مالیاتی خود به توافق برسند.

کمیسیون: چنانچه مودی به رقم تعیین گردیده توسط ممیز معترض بوده یک ماه فرصت دارد طبق تقاضای خود مودی نظریه کارشناسی شده به دادگاه فرستاده شود،به نام کیسیون که در آن دادگاه مجددا مورد بررسی قرا می گیرد.

تشویقات:اشخاص حقیقی در صورتیکه سه سال متوالی ترازنامه و حساب سود و زیان و دفاتر آنان مورد قبول وارد شود . مالیات هر سال در زمان خاص خود بدون مراجعه به هیات حل اختلاف پرداخت کرده باشند،5% به عنوان جایزه خوش حسابی تعلق می گیرد و همچنین جایزه پرداخت قبل از موعد به ازای هر ماه 1%مالیات خواهد بود.

آموزشکده جوان:

(شناخت جملات و اصطلاحات انگلیسی)

Its rotten to the core : آب از سرچشمه گل آلود است

Behave your self :  مودب باش

She is short in temper :او آدم کم حوصله و تند خویی است

Screw out a laugh: خنده زورکی کردن

Settle down: تشکیل خانواده دادن

Shame on youl : خجالت بکش!

Sorry excuse :  عذر بدتر از گناه

No waves are made : آب از آب تکان نمی خورد

its over for him : آب از سرش گذشته

Keep out of this : تو دخالت نکن

Hes agood-for-nothing : آبی از او گرم نمیشود(به درد هیچ کاری نمی خورد)

Trying every situation may bring a solution : از این ستون به آن ستون فرج است

Don’t get on my bad side : عصبانیم نکن، آن روی مرا بالا نیاور!

Tell something straight from the shoulder : بدون رودربایستی گفتن

Shake a leg : بجنب دیگه ، عجله کن

He has a screw loose : یه تخته اش کم است

Week of Sundays : وقت گل نی

Out of the woods : جان سالم به در بردن

Duck the issue : جا خالی کردن

Have a heart of gold : دست و دل باز بودن

Make waves : آشوب به پا کردن

To be all thumbs : دست و پا چلفتی بودن

Throw cold wateron : کسی را دمق کردن،نوک کسی را چیدن

Let the cat out the bag : بند به آب دادن

On this ice : روی پوست خربزه (بودن)

 

 

همسایه با فرهنگ

خیلی ها فکر می کنند فرهنگ بالا به پوشیدن لباسهای فلان مارک و داشتن ماشینهای فلان مدل و ساکن بودن در خانه های فلان محله است.اما تا حالا با بعضی از ساکنین همان خانه های فلان محله (البته بعضی ها ! ! ! ) برخورد داشتی؟یا یک شب همسایه آنها بودی تا ببینی چه قدر فرهنگ بالای خودشان را در رعایت کردن حق همسایه نشان میدهند؟!!

بعضی ها آنقدر ادعای با فرهنگی میکنند که یادشان میرود در راه پله ،آنهم ساعت 2 نیمه شب که همسایه ها در حال استراحتند ،سکوت رارعایت کنند و بلند بلند نخندند و حرف نزنند.یکی پیدا نمیشه به ایشان بگه ،همسایه های به ظاهر با فرهنگ ومتمدن ،دیگر افراد ساکن در آپارتمان هم حق زندگی در آرامش را آنهم بعداز یک روز شلوغ و پر سروصدا را دارند ها.از همه بدتر ،میدانم خیلی پول بابت کفش های اسکیت فرزندان دلبندتان خرج کرده اید اما کمی هم از همان فرهنگ خیلی بالایتان خرج کنید و به دلبندتان یاد دهید که می تواند آهسته تر هم با آن کفشهای سنگین و پر سروصدا از پله ها بالا و پایین برود.خلاصه اینکه فرهنگ و فرهنگ بالا داشتن به چیزهایی که در اول مطلبم گفتم نیست،فرهنگ آپارتمان نشینی در رعایت کردن حق همسایه است،حالا خانه ات هرکجا می خواهد باشد، لباست هر مارکی که می خواهد داشته باشد.

امضا راببینید شخصیت را بشناسید:

این روزها علم روانشناسی پیشرفت زیادی کرده و بعضی از روانشناسان معتقدند که می توانند حتی از روی انتخاب زنگ تلفن همراه یک نفر و خصوصیات اخلاقی او را حدس بزنند.در این مطلب شما می توانید از روی امضاء یک شخص متوجه شوید او چه طور آدمی است و چه خصوصیتی دارد.

1-کسانی که به طرف عقربه های ساعت امضا می کنند ، انسانهای منطقی هستند.

2- کسانی که بر عکس عقربه های ساعت امضاء می کنند دیر منطق را قبول می کنند و بیشتر غیر منطقی هستند.

3-کسانی که از خطوط عمودی استفاده می کنند، انسانهای منظمی هستند.

5-کسانی که با فشار امضا می کنند،در کودکی سختی کشیده اند.

6-کسانی که پیچیده امضا می کنند،شکاک هستند.

7-کسانی که در امضای خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند.

8-کسانی که در امضای خود فقط فامیل می نویسند دارای منزلت هستند.

9-کسانی که اسمشان را می نویسند و روی اسمشان خط می زنند،شخصیت خود را نشناخته اند.

10-کسانی که به حالت دایره و بیضی امضا می کنند،کسانی هستند که می خواهند به قله برسند.

طرحهای انجام شده در خرداد 90

طرحهای انجام شده در خرداد ماه سال 90

1-خانه شهریاران جوان منطقه 8  باهمکاری اموربانوان ناحیه 1شهرداری منطقه 8 در روز سه شنبه سوم خرداد 1390 جشنی را به مناسبت میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا و روز مادر باعنوان نگین آفرینش در سالن آمفی تئاتر معاونت اجتماعی برگزار نمود. برنامه های متنوعی ازجمله اجرای موسیقی زنده توسط بانوان ، مسابقه تصویرشناسی،مولودی، سخنرانی و....... در این جشن به اجرا در آمد0

 

2- در دوم وسوم خرداد ماه اعضای خانه شهریاران جوان منطقه 8 در ایستگاههای مختلف مترو(سبلان ،گلبرگ وشهیدبهشتی) از ساعت 15 الی 21 اقدام به اهدای کارتهای هدیه روز مادر (که از طرف سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران تهیه شده بود ) نمودند

 

3-در 13و14 خرداد اعضای خانه شهریاران منطقه 8 در مرقد مطهر امام خمینی (ره) به زائران در زمینه های مختلف به مناسبت رحلت جانسوز امام خمینی خدمت رسانی نمودند که شامل مواردی است که به شرح ذیل آورده میشود.

ایستگاههای:کتابخانه بلوتوثی،بلوتوث ولایت،قرآن بخوانیدو جایزه بگیرید،تصویرگری آیات قرآنی، ختم قرآن و مسابقه مطالعاتی

 

تابلوی اعلانات

طرحهای در دست اقدام برای تیرماه

جشنهای هفته جوان

مسابقات مطالعاتی به همراه اهدای جوایز

برگزاری اردوهای مختلف درون شهری

عضوگیری گسترده در سطح منطقه

 

وکیل کم تجربه

حتما در روزنامه ها یا اخبار یا حتی فیلم ها دیده یا شنیده باشید که وقتی در محکمه برای متهمی که دیگر عنوان مجرم را پس از اثبات موارد اتهامی به خود گرفته بعد از مجازات حبس عناوینی  همچون تعزیری یا تادیبی و... را به همراه خود دارد. در این شماره قصد داریم از هر کدام از این عنوان ها تعاریفی داشته باشیم تا بدانیم این نوع مجازات ها چه تفاوتی با هم دارند.

حبس تادیبی:حبسی که برای ارتکاب جرایم از نوع جنحه(جرایم شدید تر از خلاف و خفیف تر از جنایت) به منظور تادیب بزهکار تعیین می شود و مدت آن حداکثر ۳ سال می باشد.

حبس تعزیری :حبسی که به عنوان تعزیر برای مرتکب جرم تعزیری تعیین می گردد. تعزیر عقوبتی است که نوع و مقدار آن در شرع تعیین نشده و به نظر حاکم واگذار شده است.

حبس ترهیبی:ترهیب در لغت به معنای ترسانیدن دیگری است و بدین اعتبار  حبس ترهیبی کیفری است که به جهت نوع و کیفیت آن با هدف ترستنیدن و ارعاب مجرم و دیگران به شکل سلب آزادی می باشد.

حبس تعلیقی: مجازات حبسی که مطابق حکم دادگاه و با رعایت شرایط تعلیق اجرای مجازاتها از دو سال تا پنج سال معلق بماند.

حبس تکدیری: حبسی که برای  بزه های کوچک در امور خلافی با هدف توبیخ خلافکار تعیین می شود و مدت آن از  دو تا ده روز می باشد.

 

حکمت خدا

چندوقت پیش توشلوغی واگن مترو ایستاده بودم و لحضه شماری میکردم تا به ایستگاه مورد نظرم برسم.همینطور که ساعتم را نگاه میکردم که شاید عقربه هایش تندتر حرکت کنند ومن به مقصد برسم،نگاهم به زن جوانی افتاد که نوزاد چند ماهه ای هم در آغوش داشت،زن جوان با بغضی که در گلو داشت با کناردستیش صحبت میکرد.بحثشان ، بحث جذاب پیدا کردن کار بود،کنجکاو شدم و با آنها هم صحبت شدم.زن جوان میگفت امروز هزارمین جایی بود که برای کار رفته بودم،اینجاهم نشد،تا بچه ام را همراهم دیدند،ردم کردند.ما هم همزمان گفتیم :خوب آره دیگه ،این طفل معصوم را نمی بردی؟ انگار بغض گلویش رافشرد ،چون اشک در چشمانش حلقه زد ،گفت:کجا می گذاشتمش؟ ماهم حرفی از روی دل پراندیم و گفتیم خوب پیش مادرت می گذاشتی.لبخند تلخی زد و گفت من بدبخت تر از این حرفها هستم بعد دیگه نتوانست تحمل کند و جریان زندگیشو برامون تعریف کرد.گفت که ماه های آخر بارداریش بوده که شوهرش ترکش کرده ودیگه پیدایش نشده.زن جوان با کشیدن آهی گفت که شوهرش معتاد بوده ،شایدتا الان هم مرده باشد.گفت که مادرش هم چند سالی  میشه که فوت کرده و پدرش هم در خرج خودش مانده و در خانه فامیل زندگی میکند.گفت بچه ام از خودم تنهاتره ،چون نه دایی داره نه خاله ،عموها و عمه اش هم هیچ سراغی از من و برادرزاده شان نمیگیرند.زن بیچاره گفت فقط منم و بچه ام و خدا.گفتیم اسم بچه ات را چی گذاشتی؟سرش را انداخت پایین گفت:من رها صدایش می کنم ولی شناسنامه ای ندارد.من داشتم به مقصدم نزدیک می شدم ولی دیگه دلم نمیخواست زودتر برسم میخواستم بیشتر کنار زن بمانم و حداقل از لحاظ روحی کمکش کنم.اما غافل از اینکه قبل از هر چیزی اون من بودم که روحیه ام را باخته  بودم وتازه فهمیده بودم که آدمهایی با این مشکلات هم هستند تا آن روز به خاطر کوچکترین مشکلی که برایم پیش می آمد فوری به خدا گلایه میکردم که چرا باید چنین مشکلی داشته باشم تا آن روز فکرمیکردم بدتر از این اتفاقی که برای من افتاده ، وجود ندارد،تو همین فکرها بودم که به مقصد رسیدم از هم صحبتهام خداحافظی کردم و برای زن جوان آرزو کردم زودتر مشکلهایش حل شود.

بااولین قدمی که از واگن بیرون گذاشتم ناخودآگاه سرم را بالا گرفتم و گفتم خدایا شکرت،خدایا ازت ممنونم که چنین مشکلهایی ندارم . گفتم خدایا شکرت که اگر چیز خیلی کوچکی را(که تا آنروز برایم خیلی بزرگ بود)از من گرفتی در عوض خانواده امن و مطمئنی دارم که با خیال راحت بهشان تکیه کنم و نگذراند آب توی دلم تکان بخورد.وقتی رسیدم خانه جریان را برای خواهرم تعریف کردم چون خیلی فکرم را مشغول کرده بود. به خواهرم گفتم تازه می فهمم که خدا چه جوری به فکر بنده هایش هست،حکمت خدا در این بود که امروز این زن سر راه من قرار بگیره تا من به خودم بیام،درسته من نتوانستم مشکلی از مشکلهای زن جوان را حل کنم (که مطمئنا خدا به فکر آن زن هم هست و همینطور که امروز چشمهای مرا باز کرد یک راه حل عالی هم برای او دارد)اما فهمیدم که این همه مدت بیهوده ناامید شده بودم .آن روز بعد از مدتها از ته دل برای خودم شاد شدم ،دیگه از خدا گله ای نداشتم چون به این فکر میکردم که میشد من جای اون زن بودم ،میشد اتفاقی که برای من افتاد خیلی بدتر ازاین باشد،میشد از آن زن هم بدبخت تر باشم،اما الان نیستم ،الان در کنار خانواده ام احساس آرامش میکنم.از آن روز به بعد هر روز خدا را شاکرم به خاطر نعمتهایی که به من داده و من قدرشان را نمیدانستم.

آموزشکده جوان          قلمه های ریشه گیاهان

زمان جداکردن قلمه­های ریشه

هنگام تکثیر گیاهان از قلمه­های ریشه بسیار حیاتی است که توجه داشتیم بر چگونگی تغییرات فصلی بر توانایی قلمه­های ریشه جهت تولید جوانه­های ساقه­ای تأثیر می­گذارد. تغییر در توانایی ریشه جهت تولید جوانه­های ساقه­ای وجود دارد و زمانی که عکس­العمل گیاه به وسیله تأثیرات فصلی معکوس و مخالف بازداشته شود، تکثیر بی­معنی است.

گیاهان بسیار کمی وجود دارند که می­توانند در هر زمانی از سال گیاهان جدید به همان خوبی گیاه اول را تولید کنند اما این گیاهان نسبتاً غیررایج هستند. بهترین مثال ترب ؟ است که با این ویژگی می­تواند خود را به علف هرز مهلکی تبدیل کند، زمانی که ریشه­ها جدا می­شوند این گیاه قادر به برقراری گیاهی جدید از هر قطعه ریشه است. دیگر گیاهان پاسخ­های فصلی از خود نشان می­دهند. مشاهدات اولیه حاکی از این بود که گیاهان در طی زمستان از بیشترین موقعیت جهت تکثیر برخوردارند، اما تجربه ثابت کرده این موضوع برای همه گیاهان صحت ندارد اما زمان واقعی زمستان نیست بلکه دوره خفتگی یا رکود گیاه است. بسیاری از گیاهان علفی و به خصوص گیاهان لزوماً در طی زمستان خواب نیستند. برخی از گیاهان مانند شقایق نعمائی، رشد خود را در سال جدید شروع می­کنند و در صورتی که قلمه­های ریشه بعد از این دوره جدا شود جواب نمی­دهد. موفقیت تنها در دوره خواب گیاه حاصل می­شود که این دوره در اواخر تابستان یا اوایل پاییز می­باشد گرچه تکثیر با قلمه­های ریشه در دوره خواب گیاه از احتمال موفقیت برخوردار است. بهتر این است که در نیمه­های این دوره صورت گیرد چراکه هنگامی که دوره خواب گیاه هنوز در حال پیشرفت است یا زمانی که در حال به اتمام رسیدن است ممکن است حداکثر عکس العمل یا پاسخ گیاه حاصل نشود.

  در ادامه مطلب می توانید با آموزش همراه باشید

ادامه نوشته

بچه های خیابانی

نمیدانم تا حالا به چهره مظلوم و معصوم کودکانی که فال می فروشند دقت کردید؟ یا اونهایی که در چهارراه ها گل می فروشند؟ نمی دانم متوجه حس انتقام جویی و کینه ای که در چشمانشان برق میزند شده اید یا نه، ما آدمها باید خیلی بی رحم و سنگدل باشیم که این درد را در اجتماع ببینیم و اشک در چشمانمان حلقه نزند واقعا بعضی ها چه طور می توانند خیلی راحت پولشان را دور بریزند و انواع و اقسام چیزهای بی مصرف را بخرند بدون هیچ نیازی، ولی خیلی از این کودکان باشند که پولی برای خرید واجب ترین نیازهایشان نداشته باشند و با حسرت به دستان ما و کودکان بی دردمان بنگرند.

تا حالا شده با یک لبخند مهربانانه نه از روی تمسخر به این کودکان محبت کنیم یا اینکه پیش خودمان می گوییم آنها زندگی خودشان را دارند و ما هم زندگی خودمان را ، تا حالا گفتیم به ما چه مربوط که آنها چه احتیاج دارند؟

نه ، نه، حداقل می دانم همه ما آدمها هنوز عضوی به نام قلب  در سینه هایمان داریم که به خاطر کمک به همنوعی کوچک و نیازمند می تپد ، همه ما می دانیم که آنها هم مثل ما احتیاج به آرامش و زندگی کردن در آسایش را دارند همه ما می دانیم آنها هم دوست دارند دست در دستان گرم پدر بگذارند و از گرمای وجود مهربانش بهره ببرند می دانیم آنها هم به آغوش مادر نیاز دارند و به نوازشهایش.

چرا؟! به چه گناهی؟! به چه جرمی این کودکان حق زندگی بی ترس و دلهره را ندارند به چه جرمی هر شب قبل از خواب شیرین کودکانه باید بازخواست شوند که چه قدر در روز درآمد داشتند؟

چرا به جای دیدن رویای شیرین کودکانه در خواب ، باید از درد زخم روی دستشان و خستگی پاهایشان خوابشان نبرد؟ آرزوی هر کودکی داشتن دوچرخه و عروسک و ماشین و.... است، اما آرزوی کودکان خیابانی داشتن یک سقف بی منت بالای سرشان و داشتن جایی گرم و نرم برای خوابشان است اگر هر کدام از ما آدمها یک مقدار ناچیز از خریدهای بیهوده مان صرف نظر کنیم و پولش رابرای کمک به این کودکان بی گناه پس انداز کنیم می توانیم به این کودکان کمک کنیم تا زودتر به آرزوهایشان برسند.

حکیم ملاصدرا

 

همینطور که تقویم را ورق میزدم با صفحه ای که تاریخ اول خرداد را نشان میداد مواجه شدم که در پاورقی آن نوشته شده بود روز بزرگرداشت حکیم ملاصدرا . از خودم که یک ایرانی هستم خجالت کشیدم که چیزی در مورد او نمیدانم و کنجکاو شدم در مورد ملاصدرا تحقیق کنم ودر مورد یک حکیم بزرگ الهی که نام ایران و ایرانی را در جهان اسلام بر سر زبانها انداخته بود،اطلاعات جمع کنم.

بعدازمطالعه مطالب و حکمتها و نوشته های با ارزشهای او ، جالب دانستم خلاصه ای از مطالعه خودم را در اختیار شما هم قرار دهم:

اول اینکه ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاول سال 980 ق بعد از سالها نذرونیاز پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی پا به این دنیا گذاشت.بماند که پدرش از فرط خوشحالی ، تا زمانی که زنده بود روزانه یک سکه به شکرانه ی این لطف الهی در راه خدا انفاق کرد. صدر الدین محمد در جوانی با ورود شاه عباس به شیراز وهمراهش شیخ بهایی،با شیخ بهایی آشنا شد و شروع به تحصیل علم فلسفه کرد.

به طور کلی فلسفه اسلامی شامل سه گونه میشود:فلسفه اشراق ، مشاء و صدرایی.در اواخر قرن دوم هجری که بسیاری از کتابهای یونانی به عربی ترجمه شد و حکما و علماء اسلامی از این ریق با افکار تازه ای برخورد کردند در ابتدامعلم ثانی (حکیم فارابی) به تشریح اندیشه های افلاطون و ارسطو پرداخت بعد از او شیخ الرئیس ابن سینا در این راه قدمهای بزرگی برداشت و به عنوان شارح نام آور فلسفه و منطق ارسطو ظهور کرد حکمت ارسطوئی به نام (فلسفه مشاء) خوانده می شود و حکما پیرو این مشربل را مشائین می نامند،بعد از ظهور شیخ شهاب الدین سهروردی و نقد آراء مشائیان توسط او گرایش تازه ای به سوی نظرات افلاطون پیاده شد به نام فلسفه اشراق و معتقدان به آن اشراقیون نام گرفتند.در ابتدای قرن یازدهم هجری بود که حکیم بزرگ الهی صدر المتالهین شیرازی ظهور کرد و به حکمت و فلسفه را جان تازه ای بخشید.

صدرالدین محمد به تدریج در علوم متعارف زمان و به ویژه  در فلسفه اشراق و مکتب مشاء و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت.و مسائل و موضوعات بسیار مهم و جدیدی را در زمینه  الهیات وارد قلمرو فلسفه ساخت.فلسفه صدرائی را (حکمت متعالیه)می گویند و از فیلسوفان پیرو این مشرب با نامهای مختلف از جمله (حکماء متاله)یاد می کنند.

آثار ملاصدرا در حکمت و شریعت ترکیبی از دلایل عقلی،مکاشفات روحانی ،آیات قرآنی و احادیث نبوی است.

موضوعی که برای من خیلی جالب بوداین بود که او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشداگر چه شاگرد مکتب مشاء گردید اما هرگز مقید به این روش نشد.

نکته جالب دیگر اینکه حکیم ملاصدرا علاوه برفعالیتهای علمی و فلسفی وپژوهشی خود در طول عمر 71 ساله اش،7 بار با پای پیاده به حج مشرف شد و در آخرین سفرش هم سر بر این راه نهاد و در همان جا به خاک سپرده شد.

امروز که در مورد حکیم ملاصدرا و نوشته های جان نوازش اطلاعات پیدا کردم  به ایرانی بودن خود افتخار می کنم و امیدوارم این حس درون شما هم به وجود آمده باشد.

اهدای عضو

زندگي جاده اي است يک طرفه که ما مسافران آن هستيم، راه هر کس در نقطه اي از اين جاده به بن بست مير سد، اما راه براي ديگران هنوز ادامه دارد، وقتي قرار است هجراني رخ دهد، قلبي مي تواند دوباره در سينه اي بتپد که مفهوم انسانيت هميشه زنده بماند و آدميان بدانند که مهر چيست و محبت کجاست؟ وقتي قلبي در سينه اي مي تپد، مي تواند همانند باران صميمي و همانند خورشيد مهربان باشد و آنقدر بخشنده باشد که بتواند در دنيايي که عصا از دست کور مي گيرند، چشمانش را به آن کور بدهد تا پشت سر عصايش گريه نکند، دلها در اينجا آنقدر بزرگ است که مي تواند عشق به هر کس را در خود جاي دهد.

دل در اينجا فروختني نيست، آن را به هر کس که بدانند فردا طلوعي خواهد داشت حتي اگر او نباشد مي توانند هديه کنند، چون آن کس که خود يافته است که بني آدم اعضاي يکديگرند، پس با خواست خدا او لايق تولدي دوباره است و اعضايي که امين آنها بوده است را براي زندگي مجدد به ديگران امانت مي دهد. اي آنکه رسم امانت داري مي داني! بيا تا عادت به رسمي تازه کنيم... بيا تا از گلزار عافيت تنها گل نفس را برچينيم و به تلخ ترين لبخند کودکي هديه دهيم که در زندگي رنج بارش، تنها عضوي کم دارد!

چهره ماه

زمزم عشق (نیایش های شهید چمران)

آروز داشتم که در راه عدل و عدالت مبارزه کنم و یار و یاور محرومین و بینوایان و دلشکستگان باشم.

آرزو داشتم که در معرکه های سخت و طوفان زای حوادث در نبرد مرگ و زندگی بین حق و باطل پرچم خونین حسین را به دوش بکشم و با فدا کردن هستی خود یک حلقه به زنجیر دراز شهدای راه حق بیفزایم و انسانیت را یک قدم به کمال نزدیکتر کنم.

آرزو داشتم چه آرزو های دور و دراز چه آرزوهای طلایی که احساس میکنم همه اش خاک شده اکنون ناامید و دلشکسته دست از آرزو برداشته ام و تسلیم قضا و قدر شده ام.

خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم و درد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.

خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را اشغال نکنم.

میخواستم که روح باشد و در پروازهای عارفانه ام مرا همراهی کند و معراج مرا به آسمانها میسر نماید.

میخواستم که درد را با معجزه عشق به لذّت تبدیل کنم.

ای خدای بزرگ آنچنان عشق خود را در دل ما جایگزین کن که جایی برای دیگران باقی نماند آنچنان روح ما را تسخیر نما که هوای دیگری نکند آنچنان همه هستی ما را از وجود خود پر کن که از همه کس و از همه چیز بی نیاز باشیم

آنقدر به ما معرفت ده که جز تو کسی را نپرستیم آنقدر به ما عزت ده تا در  برابر هیچ طاغوتی به زمین نیفتیم آنقدر به ما شجاعت ده که در مقابل هیچ ظالمی تسلیم نشویم.

خدایا تو را شکر میکنم که به من عرفان دادی تا همه فشارها و دردها را تحمل کنم همه دنیا را پشیزی شمارم حیات را به قطره ای اشک تقدیم کنم.

ای خدای بزرگ، تو را شکر می کنم که مرا بنده حق کردی، وسوسه مصلحت را از دلم پاک نمودی و در گرداب ناملایمات و مشکلات به راه راست هدایتم کردی و در این امتحان سخت مرا سربلند و رو سفید کردی و از سنگلاخ سر درگم محاسبات مصلحت طلبی، نجاتم دادی و دلم را به نور عشق و ایمان روشن کردی و حیات  و مماتم را با حق عجین نمودی، زیرا ارزش من در این بود که درچنین شرایط سختی از حق دفاع کنم و همه وجود خود را در این راه فدا نمایم، چون اگر می خواستم بر مبنای تجارت و مصلحت عمل کنم، با دیگران تفاوتی نداشتم.

خدایا تو را شکر می کنم که به من لذت معراج ارزانی داشتی تا گاه گاهی از این دنیای مادی درگذرم.

ای خوشا آنان که دل در خون طهارت می کنند                خاک کوی یار را هر شب زیارت می کنند

فارغ از نا محرمان در خلوت  شب با خدا                           دم به دم از ذکر او دل را عمارت می کند

قطار زندگی

قطاری سریع السیر در حرکت است،مملو از مردمان گوناگون.قطاری بی وقفه که حتی مسافران خود را در حال حرکت پیاده می کند!ومسافران تنها اندک زمانی میهمان اندوبه سرعت باید قطار را ترک کنند.

به درون قطار می رویم،چه هنگامه ایست!بازارهای مکاره،خرید وفروش عمرمشتریان و غافل از عاقبت!

چنان سرگرم زرق و برق قطارند که اصلا به پایان راه نمی اندیشند!تذکرات صاحبانشان را هم جدی نمی گیرند،انگار اصلا نمی شنوند!این قطار عمر من و توست.

 

خودشناسی                     "توجه"                      " توجه"                          

به جای این همه دغدغه و فکرواسترس روزمره تا حالا شده یه کم به شخصیت خودت فکرکنی؟ببینی که آیا اون چیزی که دوست داشتی باشی وفکرشو میکردی هستی یا نه؟عیبی نداره میدونم اینروزهابرای

پیدا کردن راه کار خیلی وقت نداری،اما کافیه سه دقیقه،فقط سه دقیقه زمان بگذاری واین مطلبو بخونی بعدبا خصوصیات اخلاقی خودت مقایسه کنی{البته صادقانه}،حالا میتونی یک شناخت نسبی درمورد شخصیت خودت پیدا کنی.

1-انسانهایی که دیر قول میدهند خوش قول ترین انسانهاهستند.

2-وقتی انگشتاتوبه سمت کسی اشاره میکنی و اوراتحقیر میکنی خوب دقت کن زیرا که سه تا از انگشتات به سمت خودته!!!

3-دیگران را ببخش نه به این علت که آنهالیاقت بخشش تورادارند!به این علت که تو لیاقت آن راداری که به آرامش برسی.

4-آنچه را نمیتوانی فراموش کنی ببخش وآنچه رانمی توانی ببخشی فراموش کن.

5-همیشه دودرس رادرزندگی خود به یاد داشته باشید:جسارت دربیان عقیده وجرات درپذیرش اشتباه.

6-زبان عاقل درپشت قلب اوست وقلب احمق درپشت زبانش قراردارد.

7-چون عقل کامل گردد،سخن اندک شود.

8-قلب احمق دردهان او،وزبان عاقل درقلب اوقراردارد.

9-گناهی که تورا پشیمان کند،بهتر از کارنیکی است که تو را به خودپسندی وادارد.

10-بدی را از سینه دیگران ،با کندن آن ازسینه خود،ریشه کن نما.