آموزشکده جوان          قلمه های ریشه گیاهان

زمان جداکردن قلمه­های ریشه

هنگام تکثیر گیاهان از قلمه­های ریشه بسیار حیاتی است که توجه داشتیم بر چگونگی تغییرات فصلی بر توانایی قلمه­های ریشه جهت تولید جوانه­های ساقه­ای تأثیر می­گذارد. تغییر در توانایی ریشه جهت تولید جوانه­های ساقه­ای وجود دارد و زمانی که عکس­العمل گیاه به وسیله تأثیرات فصلی معکوس و مخالف بازداشته شود، تکثیر بی­معنی است.

گیاهان بسیار کمی وجود دارند که می­توانند در هر زمانی از سال گیاهان جدید به همان خوبی گیاه اول را تولید کنند اما این گیاهان نسبتاً غیررایج هستند. بهترین مثال ترب ؟ است که با این ویژگی می­تواند خود را به علف هرز مهلکی تبدیل کند، زمانی که ریشه­ها جدا می­شوند این گیاه قادر به برقراری گیاهی جدید از هر قطعه ریشه است. دیگر گیاهان پاسخ­های فصلی از خود نشان می­دهند. مشاهدات اولیه حاکی از این بود که گیاهان در طی زمستان از بیشترین موقعیت جهت تکثیر برخوردارند، اما تجربه ثابت کرده این موضوع برای همه گیاهان صحت ندارد اما زمان واقعی زمستان نیست بلکه دوره خفتگی یا رکود گیاه است. بسیاری از گیاهان علفی و به خصوص گیاهان لزوماً در طی زمستان خواب نیستند. برخی از گیاهان مانند شقایق نعمائی، رشد خود را در سال جدید شروع می­کنند و در صورتی که قلمه­های ریشه بعد از این دوره جدا شود جواب نمی­دهد. موفقیت تنها در دوره خواب گیاه حاصل می­شود که این دوره در اواخر تابستان یا اوایل پاییز می­باشد گرچه تکثیر با قلمه­های ریشه در دوره خواب گیاه از احتمال موفقیت برخوردار است. بهتر این است که در نیمه­های این دوره صورت گیرد چراکه هنگامی که دوره خواب گیاه هنوز در حال پیشرفت است یا زمانی که در حال به اتمام رسیدن است ممکن است حداکثر عکس العمل یا پاسخ گیاه حاصل نشود.

  در ادامه مطلب می توانید با آموزش همراه باشید

ادامه نوشته

بچه های خیابانی

نمیدانم تا حالا به چهره مظلوم و معصوم کودکانی که فال می فروشند دقت کردید؟ یا اونهایی که در چهارراه ها گل می فروشند؟ نمی دانم متوجه حس انتقام جویی و کینه ای که در چشمانشان برق میزند شده اید یا نه، ما آدمها باید خیلی بی رحم و سنگدل باشیم که این درد را در اجتماع ببینیم و اشک در چشمانمان حلقه نزند واقعا بعضی ها چه طور می توانند خیلی راحت پولشان را دور بریزند و انواع و اقسام چیزهای بی مصرف را بخرند بدون هیچ نیازی، ولی خیلی از این کودکان باشند که پولی برای خرید واجب ترین نیازهایشان نداشته باشند و با حسرت به دستان ما و کودکان بی دردمان بنگرند.

تا حالا شده با یک لبخند مهربانانه نه از روی تمسخر به این کودکان محبت کنیم یا اینکه پیش خودمان می گوییم آنها زندگی خودشان را دارند و ما هم زندگی خودمان را ، تا حالا گفتیم به ما چه مربوط که آنها چه احتیاج دارند؟

نه ، نه، حداقل می دانم همه ما آدمها هنوز عضوی به نام قلب  در سینه هایمان داریم که به خاطر کمک به همنوعی کوچک و نیازمند می تپد ، همه ما می دانیم که آنها هم مثل ما احتیاج به آرامش و زندگی کردن در آسایش را دارند همه ما می دانیم آنها هم دوست دارند دست در دستان گرم پدر بگذارند و از گرمای وجود مهربانش بهره ببرند می دانیم آنها هم به آغوش مادر نیاز دارند و به نوازشهایش.

چرا؟! به چه گناهی؟! به چه جرمی این کودکان حق زندگی بی ترس و دلهره را ندارند به چه جرمی هر شب قبل از خواب شیرین کودکانه باید بازخواست شوند که چه قدر در روز درآمد داشتند؟

چرا به جای دیدن رویای شیرین کودکانه در خواب ، باید از درد زخم روی دستشان و خستگی پاهایشان خوابشان نبرد؟ آرزوی هر کودکی داشتن دوچرخه و عروسک و ماشین و.... است، اما آرزوی کودکان خیابانی داشتن یک سقف بی منت بالای سرشان و داشتن جایی گرم و نرم برای خوابشان است اگر هر کدام از ما آدمها یک مقدار ناچیز از خریدهای بیهوده مان صرف نظر کنیم و پولش رابرای کمک به این کودکان بی گناه پس انداز کنیم می توانیم به این کودکان کمک کنیم تا زودتر به آرزوهایشان برسند.

حکیم ملاصدرا

 

همینطور که تقویم را ورق میزدم با صفحه ای که تاریخ اول خرداد را نشان میداد مواجه شدم که در پاورقی آن نوشته شده بود روز بزرگرداشت حکیم ملاصدرا . از خودم که یک ایرانی هستم خجالت کشیدم که چیزی در مورد او نمیدانم و کنجکاو شدم در مورد ملاصدرا تحقیق کنم ودر مورد یک حکیم بزرگ الهی که نام ایران و ایرانی را در جهان اسلام بر سر زبانها انداخته بود،اطلاعات جمع کنم.

بعدازمطالعه مطالب و حکمتها و نوشته های با ارزشهای او ، جالب دانستم خلاصه ای از مطالعه خودم را در اختیار شما هم قرار دهم:

اول اینکه ملاصدرا در ظهر روز نهم جمادی الاول سال 980 ق بعد از سالها نذرونیاز پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی پا به این دنیا گذاشت.بماند که پدرش از فرط خوشحالی ، تا زمانی که زنده بود روزانه یک سکه به شکرانه ی این لطف الهی در راه خدا انفاق کرد. صدر الدین محمد در جوانی با ورود شاه عباس به شیراز وهمراهش شیخ بهایی،با شیخ بهایی آشنا شد و شروع به تحصیل علم فلسفه کرد.

به طور کلی فلسفه اسلامی شامل سه گونه میشود:فلسفه اشراق ، مشاء و صدرایی.در اواخر قرن دوم هجری که بسیاری از کتابهای یونانی به عربی ترجمه شد و حکما و علماء اسلامی از این ریق با افکار تازه ای برخورد کردند در ابتدامعلم ثانی (حکیم فارابی) به تشریح اندیشه های افلاطون و ارسطو پرداخت بعد از او شیخ الرئیس ابن سینا در این راه قدمهای بزرگی برداشت و به عنوان شارح نام آور فلسفه و منطق ارسطو ظهور کرد حکمت ارسطوئی به نام (فلسفه مشاء) خوانده می شود و حکما پیرو این مشربل را مشائین می نامند،بعد از ظهور شیخ شهاب الدین سهروردی و نقد آراء مشائیان توسط او گرایش تازه ای به سوی نظرات افلاطون پیاده شد به نام فلسفه اشراق و معتقدان به آن اشراقیون نام گرفتند.در ابتدای قرن یازدهم هجری بود که حکیم بزرگ الهی صدر المتالهین شیرازی ظهور کرد و به حکمت و فلسفه را جان تازه ای بخشید.

صدرالدین محمد به تدریج در علوم متعارف زمان و به ویژه  در فلسفه اشراق و مکتب مشاء و کلام و عرفان و تفسیر قرآن مهارت یافت.و مسائل و موضوعات بسیار مهم و جدیدی را در زمینه  الهیات وارد قلمرو فلسفه ساخت.فلسفه صدرائی را (حکمت متعالیه)می گویند و از فیلسوفان پیرو این مشرب با نامهای مختلف از جمله (حکماء متاله)یاد می کنند.

آثار ملاصدرا در حکمت و شریعت ترکیبی از دلایل عقلی،مکاشفات روحانی ،آیات قرآنی و احادیث نبوی است.

موضوعی که برای من خیلی جالب بوداین بود که او اگر چه از مکتب اشراق بهره ها برد ولی هرگز تسلیم عقاید آنان نشداگر چه شاگرد مکتب مشاء گردید اما هرگز مقید به این روش نشد.

نکته جالب دیگر اینکه حکیم ملاصدرا علاوه برفعالیتهای علمی و فلسفی وپژوهشی خود در طول عمر 71 ساله اش،7 بار با پای پیاده به حج مشرف شد و در آخرین سفرش هم سر بر این راه نهاد و در همان جا به خاک سپرده شد.

امروز که در مورد حکیم ملاصدرا و نوشته های جان نوازش اطلاعات پیدا کردم  به ایرانی بودن خود افتخار می کنم و امیدوارم این حس درون شما هم به وجود آمده باشد.

اهدای عضو

زندگي جاده اي است يک طرفه که ما مسافران آن هستيم، راه هر کس در نقطه اي از اين جاده به بن بست مير سد، اما راه براي ديگران هنوز ادامه دارد، وقتي قرار است هجراني رخ دهد، قلبي مي تواند دوباره در سينه اي بتپد که مفهوم انسانيت هميشه زنده بماند و آدميان بدانند که مهر چيست و محبت کجاست؟ وقتي قلبي در سينه اي مي تپد، مي تواند همانند باران صميمي و همانند خورشيد مهربان باشد و آنقدر بخشنده باشد که بتواند در دنيايي که عصا از دست کور مي گيرند، چشمانش را به آن کور بدهد تا پشت سر عصايش گريه نکند، دلها در اينجا آنقدر بزرگ است که مي تواند عشق به هر کس را در خود جاي دهد.

دل در اينجا فروختني نيست، آن را به هر کس که بدانند فردا طلوعي خواهد داشت حتي اگر او نباشد مي توانند هديه کنند، چون آن کس که خود يافته است که بني آدم اعضاي يکديگرند، پس با خواست خدا او لايق تولدي دوباره است و اعضايي که امين آنها بوده است را براي زندگي مجدد به ديگران امانت مي دهد. اي آنکه رسم امانت داري مي داني! بيا تا عادت به رسمي تازه کنيم... بيا تا از گلزار عافيت تنها گل نفس را برچينيم و به تلخ ترين لبخند کودکي هديه دهيم که در زندگي رنج بارش، تنها عضوي کم دارد!

چهره ماه

زمزم عشق (نیایش های شهید چمران)

آروز داشتم که در راه عدل و عدالت مبارزه کنم و یار و یاور محرومین و بینوایان و دلشکستگان باشم.

آرزو داشتم که در معرکه های سخت و طوفان زای حوادث در نبرد مرگ و زندگی بین حق و باطل پرچم خونین حسین را به دوش بکشم و با فدا کردن هستی خود یک حلقه به زنجیر دراز شهدای راه حق بیفزایم و انسانیت را یک قدم به کمال نزدیکتر کنم.

آرزو داشتم چه آرزو های دور و دراز چه آرزوهای طلایی که احساس میکنم همه اش خاک شده اکنون ناامید و دلشکسته دست از آرزو برداشته ام و تسلیم قضا و قدر شده ام.

خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم و درد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.

خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بسپارند تا حتی قبری را اشغال نکنم.

میخواستم که روح باشد و در پروازهای عارفانه ام مرا همراهی کند و معراج مرا به آسمانها میسر نماید.

میخواستم که درد را با معجزه عشق به لذّت تبدیل کنم.

ای خدای بزرگ آنچنان عشق خود را در دل ما جایگزین کن که جایی برای دیگران باقی نماند آنچنان روح ما را تسخیر نما که هوای دیگری نکند آنچنان همه هستی ما را از وجود خود پر کن که از همه کس و از همه چیز بی نیاز باشیم

آنقدر به ما معرفت ده که جز تو کسی را نپرستیم آنقدر به ما عزت ده تا در  برابر هیچ طاغوتی به زمین نیفتیم آنقدر به ما شجاعت ده که در مقابل هیچ ظالمی تسلیم نشویم.

خدایا تو را شکر میکنم که به من عرفان دادی تا همه فشارها و دردها را تحمل کنم همه دنیا را پشیزی شمارم حیات را به قطره ای اشک تقدیم کنم.

ای خدای بزرگ، تو را شکر می کنم که مرا بنده حق کردی، وسوسه مصلحت را از دلم پاک نمودی و در گرداب ناملایمات و مشکلات به راه راست هدایتم کردی و در این امتحان سخت مرا سربلند و رو سفید کردی و از سنگلاخ سر درگم محاسبات مصلحت طلبی، نجاتم دادی و دلم را به نور عشق و ایمان روشن کردی و حیات  و مماتم را با حق عجین نمودی، زیرا ارزش من در این بود که درچنین شرایط سختی از حق دفاع کنم و همه وجود خود را در این راه فدا نمایم، چون اگر می خواستم بر مبنای تجارت و مصلحت عمل کنم، با دیگران تفاوتی نداشتم.

خدایا تو را شکر می کنم که به من لذت معراج ارزانی داشتی تا گاه گاهی از این دنیای مادی درگذرم.

ای خوشا آنان که دل در خون طهارت می کنند                خاک کوی یار را هر شب زیارت می کنند

فارغ از نا محرمان در خلوت  شب با خدا                           دم به دم از ذکر او دل را عمارت می کند

قطار زندگی

قطاری سریع السیر در حرکت است،مملو از مردمان گوناگون.قطاری بی وقفه که حتی مسافران خود را در حال حرکت پیاده می کند!ومسافران تنها اندک زمانی میهمان اندوبه سرعت باید قطار را ترک کنند.

به درون قطار می رویم،چه هنگامه ایست!بازارهای مکاره،خرید وفروش عمرمشتریان و غافل از عاقبت!

چنان سرگرم زرق و برق قطارند که اصلا به پایان راه نمی اندیشند!تذکرات صاحبانشان را هم جدی نمی گیرند،انگار اصلا نمی شنوند!این قطار عمر من و توست.

 

خودشناسی                     "توجه"                      " توجه"                          

به جای این همه دغدغه و فکرواسترس روزمره تا حالا شده یه کم به شخصیت خودت فکرکنی؟ببینی که آیا اون چیزی که دوست داشتی باشی وفکرشو میکردی هستی یا نه؟عیبی نداره میدونم اینروزهابرای

پیدا کردن راه کار خیلی وقت نداری،اما کافیه سه دقیقه،فقط سه دقیقه زمان بگذاری واین مطلبو بخونی بعدبا خصوصیات اخلاقی خودت مقایسه کنی{البته صادقانه}،حالا میتونی یک شناخت نسبی درمورد شخصیت خودت پیدا کنی.

1-انسانهایی که دیر قول میدهند خوش قول ترین انسانهاهستند.

2-وقتی انگشتاتوبه سمت کسی اشاره میکنی و اوراتحقیر میکنی خوب دقت کن زیرا که سه تا از انگشتات به سمت خودته!!!

3-دیگران را ببخش نه به این علت که آنهالیاقت بخشش تورادارند!به این علت که تو لیاقت آن راداری که به آرامش برسی.

4-آنچه را نمیتوانی فراموش کنی ببخش وآنچه رانمی توانی ببخشی فراموش کن.

5-همیشه دودرس رادرزندگی خود به یاد داشته باشید:جسارت دربیان عقیده وجرات درپذیرش اشتباه.

6-زبان عاقل درپشت قلب اوست وقلب احمق درپشت زبانش قراردارد.

7-چون عقل کامل گردد،سخن اندک شود.

8-قلب احمق دردهان او،وزبان عاقل درقلب اوقراردارد.

9-گناهی که تورا پشیمان کند،بهتر از کارنیکی است که تو را به خودپسندی وادارد.

10-بدی را از سینه دیگران ،با کندن آن ازسینه خود،ریشه کن نما.

قلم جوان شماره اردیبهشت

شما میتوانید با save نمودن تصاویر آنها را با کیفیت و اندازه مناسب مشاهده فرمایید.

1&4

2&3

انقلاب در عمق وجدان زمان

فرزند نخستين دختر بود؛ زينب : اما خانواده در انتظار  پسر است. دومي دختر بود:رقيه انتظار شدت يافت و نياز شديد. سومي ام كلثوم.2پسر قاسم و عبدالله آمدند؛مژده بزرگي بود اما ندرخشيده افول كردند و اكنون در اين خانه 3 فرزند است و هر 3 دختر. مادر پير شده است و سنش از 60 مي گذرد و ژدر گرچه دخترانش را عزيز مي دارد اما با احساسات قومش و نياز خويشاوندانش شريك است آيا خديجه كه به پايان عمر نزديك شده است فزرندي خواهد آورد؟ اميد، سخت ضعيف شده است،آري ، شور و اميد در اين خانه جان گرفت و التهاب به آخرين نقطه اوج رسيد. اين آخرين شانس خانواده عبدالمطلب است و آخرين اميد ما.... باز هم دختر! نامش را فاطمه گذاشتند. شور و شوق از خانواده بني هاشم به بني اميه منتقل شد و دشمن كامي.

زمزمه ها و فريادها و دشنام ها كه محمد(ص) ابتر شده؛مردي كه آخرين حلقه زنجير خويش است؛خانواده اي 4 دختر و همين! و شگفت!

تقدير چه بازي زيبا و قشنگي را آغاز كرده است. زندگي مي گذرد و محمد (ص) در توفاني كه رسالتش را برانگيخته غرق مي شود و پيامبر مي شود و فاتح مكه و قريش همه اسيران آزاد شده اش (طلقا)و قبايل همه به زير فرمانش و سايه اش بر سراسر شبه جزيره مي گسترد و شمشيرش چهره امپراطوري هاي عالم را مي خراشدو آوازه اش در زمين و آسمان مي پيچد و در يك دست قدرت و در دستي ديگر نبوت و سرشار از افتخاراتي كه در خيال بني اميه و بني هاشم در دماغ عرب و عجم نميگنجد و اكنون محمد (ص) پيامبر است، در مدينه در اوج شكوه و اقتداري و عظمتي كه انسانها مي تواند تصور كند. درختي كه نه از عبد مناف و هاشم و عبدالمطلب كه از نو روييده است،بر زير كوه،در حرا و سراسر صحرا را،چه مي گويم؟

افق تا افق زمين را...... و چه ميگويم؟ در ازناي زمان را،همه آينده را تا انتهاي تاريخ فرا ميگيرد،فرا خواهد گرفت.....

به تو كوثر عطا كرديم اي محمد(ص).پس براي پروردگارت نماز بگزار و شتر قرباني كن. همانا،دشمن كينه توز تو هموابتر است! او با 10 پسر ابتر است؛ عقيم و بي دم و دنباله است. به تو كوثر را داديم؛فاطمه را. اين چنين است كه انقلاب در عمق وجدان زمان پديد مي آيد!

جملات قصار امام علی(ع)

ناتوانترین مردم کسی است که در یافتن دوست ناتوان باشد وناتوانتر از او کسی است که دوستی فرا چنگ آورد وضایعش گذارد.

ترس قرین نومیدی است وشرم موجب محرومی است وفرصت می گذرد چنان که ابرها می گذرند،فرصتهای نیکو را غنیمت شمرید.

صبر بردو گونه است: یکی صبر در آنچه آن راناخوش میداری ویکی صبر از  آنچه دوستش  میداری. 

پیروزی به دور اندیشی است ودور اندیشی به جولان اندیشه واندیشه به نگاه داشتن اسرار است.

در شگفتم از کسی که از رحمت خداوند نومید می شود وحال آنکه توان آمرزش خواستن هست.

از دست دادن فرصت غصه است.

 

شماره جدید

شماره اردیبهشت ماهنامه قلم جوان ۲۱/۲/۹۰ به چاپ می رسد.

بدیهی است یک هفته پس از چاپ این نشریه بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.

دستوراتی که در run قابل اجراست. (win xp)

Rededit:

با تایپ این کلمه در قسمت اجرای یک برنامه از منوی استارت رجیستری ویندوز باز می شود و با استفاده از آن می توانید قسمت های مختلف ویندوز را بنا به سلیقه و خواست خود تغییر دخید. متذکر می شویم در رجیستری چیزی را که نمی دانید حذف یا تغییر ندهید.

Cmd:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منوی استارت محیط سیستم عامل داس روبروی شما ظاهر می شود و می توانید فرمان های خود را برای این سیستم عامل تایپ کنید.

Perfmon:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منوی استارت برنامه سیستم مانیتور اجرا می شود و در آن جزییاتی در مورد فضای اشغال شده  از رم و یا مقدار بازدهی سی پی یو و همچنین مقدار اطلاعات خوانده شده از هارد را برای شما به صورت نمودار برای شما بیان می نماید

Sysedit:

با تایپ این دستور در قسمت اجرای منو استارت ویرایشگر فایلهای سیستمی اجرا می شود و می توانید آنها را ویرایش کنید. متذکر می شویم در صورت تغییرات اشتباه ممکن است سیستم شما بالا نیاید.

Firewall:

با تایپ این دستور می توانید دیواره آتش ویندوز خود را فعال یا غیر فعال کنید. فعال بودن دیواره آتش برای امنیت در شبکه و نیز جلوگیری از ورود هکر ها به سیستم شما بسیار موثر است.

Drwtsn32:

با تایپ این دستور برنامه دگتر واتسون اجرا می شود. این برنامه در گزارش و نیز عیب یابی مشکلات نرم افزاری بسیار مفید می باشد

Ntbackup:

با تایپ این دستور برنامه گرفتن نسخه پشتیبان بر روی سیستم شما اجرا شده و می توانید از سیستم خود نسخه پشتیبان تهیه نمایید.

Devmgmt:

با تایپ این دستور می توانید سخت افزار های نصب شده بر روی سیستم خود را بازیابی نمایید ویا آنه ار حذف یا نصب نمایید

Msconfig:

با تایپ این دستور  می توانید نرم افزار هایی را که در هنگام بالا آمدن سیستم بر روی قسمت سیستم ترای ویندوز قرار می گیرند غیر فعال کنید. ضمناَ اگر سیستم شما دیر شات دان می شود یه این قسمت سری بزنید.

سرزمین فدک ( ویژه مطلب شهادت حضرت زهرا(ص) )


فدك ، سرزمين آبادى بود در نزديك مدينه به فاصله 140 كيلومترى . فدك از اموال خالصه بود. زيرا فدك سرزمينى بود كه هرگز به جنگ و غلبه فتح نگرديد، بلكه هنگامى كه خبر خيبريان به دهكده فدك رسيد، همگى حاضر شدند كه با پيامبر گرامى از در صلح وارد شوند و نيمى از اراضى فدك را در اختيار پيامبر (ص ) بگذارند و نيمى ديگر را به خود اختصاص ‍ دهند و در برابر آن در انجام مراسم مذهبى كاملا آزاد باشند و حكومت اسلامى امنيت منطقه آنان را حفظ كند.
مى گويند وقتى آيه (( (و آت ذالقربى حقه ...) )) نازل گرديد، پيامبر گرامى فدك را به دختر گرامى خود فاطمه (ع ) بخشيد. از مرگ پيامبر (ص ) ده روز نگذشته بود كه به زهرا (ع ) خبر رسيد كه ماءموران خليفه ، ابوبكر، كارگران او را از سرزمين فدك بيرون كرده و رشته كار را به دست گرفته اند. از اين جهت فاطمه (ع ) با گروهى از زنان بنى هاشم به قصد باز گرفتن حق خويش ، پيش خليفه رفت و گفتگوهايى بين دخت پيامبر و خليفه انجام گرفت . دختر پيامبر (ص ) به ابوبكر مى گويد: چرا مرا از حق خويش ‍ بازداشتى و كارگرانم را بيرون كردى ؟ خليفه مى گويد: من از پدرت شنيده ام كه پيامبران از خود چيزى به ارث نمى گذارند. فاطمه (ع ) فرمود: فدك را پدرم در حال حيات به من بخشيده بود و من در زمان حيات پدرم مالك فدك بودم . خليفه گفت : آيا براى اين امر گواهانى هم دارى ؟ فاطمه (ع ) فرمود گواهان من عبارتند از على ، امّ ايمن و به عقيده بعضى امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و همه گواهى دادند. سپس على (ع ) به ابوبكر گفت : هرگاه من مدعى مالى باشم كه در دست مسلمانى است از چه كسى شاهد مى طلبى ؟ از من شاهد مى طلبى كه مدعى هستم يا از شخص ديگرى كه مال در اختيار و تصرف اوست ؟ خليفه گفت : در اين موقع من از تو گواهى مى طلبم . على (ع ) فرمود: مدتهاست كه فدك در اختيار و تصرف ماست ، اكنون كه مسلمانان مى گويند فدك از اموال عمومى است بايد آنان شاهد بياورند.
خليفه براى اينكه (فدك ) را از تصرف زهراى اطهر (ع ) خارج كند به حديثى متوسل شد كه خلاصه آن چنين است : (پيامبران چيزى از خود به ارث نمى گذارند و تركه آنان پس از درگذشتشان صدقه مى باشد).
اين حديث را وقتى بر قرآن عرضه كنيم معلوم مى گردد كه درست نيست و از جهت عقل هم صحيح نمى باشد كه پيامبران براى فرزندان خود ارثى نگذارند همچنان كه در سوره مريم (آيه 5 و 6) آمده است : (حضرت زكريا در مقام دعا يادآور مى شود: من از پسرعموها پس از درگذشت خويش ‍ مى ترسم زن من نازاست ، خداوندا مرا فرزندى عطا كن كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد. پروردگارا او را پسنديده قرار بده ).
و نيز در سوره نمل آيه 16 خداوند مى فرمايد: (( (و ورث سليمان داود)، )) يعنى : سليمان از داود ارث برد، خليفه وقت بنا به تحريك اطرافيان مى خواست دختر پيامبر (ص ) و شوهرش على (ع ) از درآمد فدك بى نصيب باشند تا نتوانند صدقات را به مردم بينوا و ديگران بدهند و در نتيجه كسانى كه به طمع مال دنيا به گرد آنها جمع شده اند پراكنده شوند. ديگر آنكه عده اى در زمان ابوبكر از پرداخت زكات خوددارى كردند و عايدات خزانه بيت المال روبه كاهش گذاشت . فدك سرزمينى آباد با نخلستانهاى فراوان بود كه در سال نزديك هفتاد هزار دينار عايدى داشت ؛ بدين جهت ابوبكر فدك را از دست دخت پيامبر (ص ) خارج كرد و بسيارى ديگر از خلفاى اموى و عباسى از او پيروى كردند. نخستين بار عمر بن عبدالعزيز (فدك ) را به اولاد زهرا (ع ) و بنى هاشم باز گردانيد.
بارى ، وقتى خبر غصب فدك را براى فاطمه اطهر (ع ) آوردند خويشاوندان و نزديكان خود را طلبيد و در مسجد رسول خدا (ص ) آمد و در پشت پرده قرار گرفت . مهاجر و انصار وقتى ناله دردناك و آه سوزناك فاطمه را كه از خالى بودن جاى پدر و ستم مسلمانان از نهادش برخاست شنيدند، بشدت گريستند. فاطمه اندكى صبر كرد تا سكوت حكمفرما شد آنگاه خطبه غرّايى ايراد فرمود.
در آغاز در ستايش و سپاس خداوند چنين گفت : (سپاس و ستايش ‍ پروردگارى را كه دست بخشنده او از آستين آفرينش بيرون آمد و به مخلوقات جهان كه در صحراى عدم بودند رنگ هستى بخشيد. سپاس ‍ خداى را كه ما بندگان را درس سپاسگزارى آموخت و شكرگزارى را وظيفه ما گردانيد. او پروردگارى است كه قبل از هر چيز بوده و پس از هر چيز خواهد بود). آنگاه فرمود: (اين منم فاطمه دختر پيغمبر كه بر يگانگى اللّه گواهى مى دهم و اعتراف مى كنم كه محمّد، پدر من ، بنده و فرستاده اوست . شما اى گروه مهاجر و انصار با پيغمبر خود پيمان بستيد كه دين وى را با دستان خويش بگردانيد و دنياى بشريت را در گرد محور دين او گردش ‍ دهيد).
آنگاه درباره اسلام و كتاب خدا و عترت پيامبر و بر پاى داشتن نماز و روزه و حج و جهاد سخن گفت و سپس فرمود:
(اى مردم مسلمان ! به شما سفارش شده است كه ما را ترك نگوييد و فرزندان پيغمبر خود را تنها نگذاريد و عترت او را پاس داريد).
ديگر بار خود را معرفى كرد و فرمود: (... در برابر اين قبر مقدس كه ايستاده ام كسى را ياراى دروغ گفتن نيست . من سخنى به گزاف نمى گويم ... اين پدر من است كه اكنون در اين مزار خفته ... پدرم محمّد (ص ) آمد و شما را در مدرسه فضيلت و اخلاق ، درس اخلاق و فضيلت داد و آيين انسانيت را به شما آموخت . اين شما هستيد كه تا او جان به جانان تسليم كرد به عهد قديم و دوره جاهليت برگشتيد و سر ناسازگارى پيش گرفتيد... و آهنگ نفاق و فراق پيش گرفته ايد... گمان مى كنم شيطان به مغزهاى شما سلطه يافته و پاى بى پرواى شما را از راه به بيراهه كشانده است ). سپس كلماتى گفت كه همچون پتك بر مغز غاصبان حقش فرود آمد. فرمود: (چه كسى گفته فاطمه از ميراث پدر محروم است . آن كيست كه حصار قانونى ارث را شكسته و آيات قرآنى را به هواى نفس خود تفسير مى كند. اى مهاجر و انصار، من از گفتار اين پيرمرد غرق حيرتم ابوبكر چنين فكر مى كند كه خود مى تواند ميراث ابوقحافه را در اختيار گيرد، امّا ميراث محمّد بر فاطمه حرام است . كسى حق ندارد در برابر قرآن از پدرم حديث نقل كند). آنگاه فاطمه زهرا (ع ) آياتى از قرآن مجيد تلاوت فرمود: از سوره نمل آيه (( (و ورث سليمان داود) )) كه قرآن از ميراث خوارى سليمان و ميراث گذارى داود سخن مى گويد. سپس از سوره آل عمران گفتار زكريا و از سوره نساء دستور ارث را بر مهاجر و انصار فرو خواند و سپس فرمود:
(اى مهاجر و انصار با اين آيات روشن چه مى گوييد و چگونه مى خواهيد يك قانون عمومى را به يك روايت فردى متزلزل سازيد؟ چگونه مى خواهيد فاطمه دختر محمّد را كه جگر گوشه او و پرورش يافته اوست از ميراث پدرش محروم سازيد؟) و سپس روى به ابابكر كرد و با خشم و تندى فرمود: (من در روز رستاخيز گريبان تو را خواهم گرفت و حق پايمال شده امروز را از تو باز خواهم ستاند).
سپس روى به جوانان مدينه و بعد از آن روى به قبايل و انصار كرد و فرمود: (اى جوانان غيرتمند! اى ياران و ياوران فداكار اسلام ! اين چه سستى و سهل انگارى است كه پيش گرفته ايد؟ اى گروه انصار چرا همچون يخ فسرده ايد و خاموشيد در حالى كه مشتى رياكار و ناسزاوار، حق مرا و يادگار پدرم را از كفم مى ربايند. شما كه زر در كف و زور در بازو داريد چه شده است كه از جاى نمى جنبيد؟ كو آن بازوان كمانكش و كجاست آن مشتهاى كوه فرسا كه به جنگ كفار مى رفتيد؟ چه نيكو برخاستيد و چه نكوهيده بر جاى نشستيد و خاموش شديد؟). ابوبكر در برابر منطق كوبنده دخت پيامبر چاره اى جز تسليم نداشت ولى بدخواهان نگذاشتند كه حق به حق دار رسد و خلافت و ولايت در موضع اصلى خود قرار گيرد. سخنان آتشين زهرا (ع ) آن چنان تاءثيرى بر جاى گذاشت كه بيم انقلاب و شورش ‍ همه قدرتمندان را دچار هراس بزرگى كرد. زهراى اطهر (ع ) سوگند خورد كه ديگر با ابوبكر و عمر سخن نخواهد گفت . آنگاه روى از مردم به سوى قبر مطهر پدر بزرگوارش گردانيد و خود را با حال پريشانى روى قبر پدر انداخت و فرمود: (پدرم آنها بر من ستم كردند بزودى در روز رستاخيز كيفر كردار خويش را خواهند گرفت . پدرم تا زنده ام بر تو مى گريم و چشم من از ريختن اشك باز نخواهد ايستاد...).
زنان بنى هاشم بسيار گريستند و دختر پيغمبر (ص ) را از قبر پدر كنار كشيدند و افتان و خيزان به خانه بردند.
همسر فاطمه زهرا (ع ) على مرتضى (ع ) نيز در اين زمان تاريك كه ابرهاى فتنه ، خورشيد حقيقت را پوشانده بود، فاطمه (ع ) را به صبر و شكيبايى دعوت كرد و خود نيز - براى اينكه درخت نوپاى اسلام از ريشه نخشكد - 25 سال (خار در چشم و استخوان در گلو) صبر كرد.
فاطمه زهرا دخت گرامى پيامبر بر اثر مصائبى كه (اگر بر روزهاى روشن مى ريخت آنها را به شبهاى تار مبدل مى كرد) كم كم ناتوان و ضعيف شد و به روايتى سوم ماه جمادى الاخره پس از 75 يا 95 روز بعد از وفات پدر بزرگوار خود چشم از جهان فرو بست .
فاطمه زهرا (ع ) به همسر گرامى اش وصيت كرد: جنازه ام را شبه برداريد و شب دفن كنيد. و چنان كردند كه فرموده بود، جانگدازتر از همه آنكه محل قبر دختر يگانه رسول اكرم (ص ) هنوز روشن نيست ، برخى آنرا در بقيع و بعضى در كنار قبر منور رسول اكرم (ص ) مى دانند.
على (ع ) با چشمانى اشكبار جنازه عزيز خود را در قبر پنهان كرد و آن را - پى آنكه علامتى بر روى آن نهد - از خاك بياكند و اين اشعار را با ديدگانى اشكبار و حالتى پريشان زمزمه كرد:

(( نفسى على زفراتها محبوسة

 

يا ليتها خرجت مع الزفرات

و دست فرزندان عزيز و يتيمان زهرا (ع ) حسن و حسين و زينب و امّ كلثوم را گرفت و به ماتمكده اى كه جاى زهرا در آن خالى بود باز گشت

داستان غم انگیز فدک. فدک یکی از دهکده های آباد اطراف مدینه از حدود 140کیلومتری نزدیک خیبر بود که در سال هفتم هجرت که قلعه های خیبر یکی پس از دیگری در برابر رزمندگان اسلام سقوط کرد و قدرت مرکزی یهود در هم شکست ساکنان فدک از در صلح و تسلیم در برابر پیامبر در آمدند و نیمی از زمین و باغهای خود را به آن حضرت واگذار کردند و نیم دیگری را برای خود نگه داشتند و در عین حال کشاورزی سهم پیامبر (ص) را نیز بر عهده گرفتند و در برابر زحماتشان حقی از آن میبردند با توجه  به آیه (( (و آت ذالقربى حقه ...) )) سوره حشر این زمین مخصوص پیغمبر گرامی اسلام بود و می توانست در مورد خودش یا مصارف دیگری که در آیه 7سوره حشر اشاره شده لذا پیامبر آن را به دخترش فاطمه علیهاسلام الله بخشید و هنگامیکه آیه 6و7 سوره ی حشر نازل شد پیامبر (ص) فاطمه را خواست و فرمود ای فاطمه فدک از آن توست.

مناسبتها

ارتباطات:

جهان، پیوسته درحال تغییر است ونرخ وسرعت این تغییر هرروز افزایش می یابد.عوامل مهم ودخیل درپیدایش شرایط جدیدشامل اثرات ارتباط الکترونیکی وتلویزیون وبه ویژه اینترنت، به عنوان وسایل ارتباطی ارزان قیمت ،دردسترس سریع وفراگیر است.

اینترنت هم اکنون پس ازمطبوعات، رادیو وتلویزیون ،جایگاه هفتم را دررده بندی عوامل دگرگونی فرهنگی،روانی واجتماعی جوامع داراست.در حال حاضر متاسفانه برخی از افراد از این وسایل ارتباطی به عنوان سرگرمی طولانی مدت خود یا ایجاد ارتباطات غیر متعارف استفاده می کنند.

روز معلم (شهادت استاد ،مرتضی مطهری)

استاد شهید،مرتضی مطهری درقریه ی فریمان ،ده فرسنگی مشهد مقدس-در یک خانواده ی اصیل روحانی متولد شد.دوران تحصیل خود را ابتدا درشهر مشهدو حوزه ی قدیمی وپرمایه ی آن گذراندوسپس به قم آمد وازمحضر درس علمای بزرگ چون ،امام خمینی(ره)،آیت الله العظمی بروجردی وعلامه سید محمد حسین طباطبایی بهر ه های فراوانی برد ومدتی درهمین حوزه مشغول تدریس شد.استاد مطهری را به سبب نوشتن (داستان راستان)بایدیکی از پیشگامان ادبیات مذهبی کودکان ونوجوانان دانست.

وی پس از کودتای ۲۸ مرداد به تهران آمد ودر دانشگاه به تدریس پرداخت.درسالهای تبعید امام خمینی(ره) ایشان توانستند نهضت اسلامی را پایدار نگه دارندوحتی بارها بخاطر سخنرانی راحت وبی پروایی که داشتند به بند کشیده شدند.ایشان پس از تحمل رنج فراوان در تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ به ضرب گلوله توسط گروه فرقان به شهادت نائل شدند.

همتم بدرقه ی راه کن ای طایرقدس               که درازاست ره مقصدومن نوسفرم

ترک این مرحله بی همرهی خضر مکن            ظلمات است بترس از خطر گمراهی  

حکیم  عمر خیام

حکیم ابوالفتح عمر خیام ازبرجسته ترین حکما وریاضیدانان جهان اسلام به شمار می رفت. وی در اواخر قرن پنجم واواخر قرن ششم در شهر نیشابور به دنیا آمد ودرهمان جا از دنیا رفت وبه خاک سپرده شد.

خیام باآنکه کمتر چیزی می نوشت وشاگرد می پذیرفت به عنوان استاد علوم مورد احترام معاصران خود بود.هم او بود که به واسطهء تبحر ودانش وسیعی که در ریاضیات ،نجوم داشت از سوی ملکشاه سلجوقی فرا خوانده شد تا تقویم را اصلاح کند.حاصل کار او دراین زمینه تقویم جلالی است که هنوز اعتبار ورواج داردواز تقویم گریگوریایی دقیق تر است.

حدود دوازده اثر ازخیام درعلم وفلسفه برجای مانده است ومهم ترین آنها کتاب جبر است.اگرچه خیام به واسطهء رباعیات منسوب به وی در شرق وغرب مشهور است ،ولی درجهان اسلام بیشترین تاثیر او در قلمرو ریاضیات بوده است.

درزمان ما دکتر غلامحسین مصائب،ریاضیدان ایرانی،باتالیف کتاب (( حکیم عمر خیام به عنوان عالم جبر)) برای نخستین بار مقام علمی خیام را درریاضیات، به طور مستقل به فارسی زبانان شناساند. 

یک چند به کودکی به استاد شدیم                    یک چند به استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که مارا چه رسد                        از خاک در آمدیم وبرباد شدیم

روز جهانی صلیب سرخ

آشنایی با نهضت بین الملی صلیب سرخ وهلال احمر

درسال ۱۸۵۹ میلادی جنگی خونین بین نیروهای امپراطوری اطریش وفرانسه از یکسو نیروهای ایتالیا از سوی دیگر در منطقه ای بنام سولفورینو در شمال ایتالیا در گرفت که ۰۰۰/۴۰ نفر کشته ومجروح د رپی داشت.وضعیت رقت بار آسیب دیدگان، بازرگانی جوان به نام هانری دونان که از اهالی کشور سوئیس ودر حال گذر از آن منطقه بود را برآن داشت تا با سازماندهی جمعی از داوطلبان کمک به مصدومین ومجروحین،به امداد نیازمندان بپردازد.اوسه سال بعد کتاب خاطرات سولفرینو را منتشر کرد وپیشنهاد تشکیل جمعیتی داوطلبانه برای کمک به مجروحین جنگ وسوانح را ارائه داد وسال بعد درکشور سوئیس کمیته ای ۵ نفره را تشکیل داد که در سال ۱۸۶۳ با دعوت از۳۱ هیات از ۱۶ کشور به ایجاد کمیته بین المللی صلیب سرخ با نشان صلیبی سرخ برروی زمینه ای سفید که معکوس پرچم کشور سوئیس زادگاه هانری دونان منجر گردید وبه دنبال آن جمعیت های ملی امدادی کشورهای مختلف تاسیس شد.

درسال ۱۸۷۶ دولت عثمانی نشان هلال سرخ برروی زمینه سفید که معکوس پرچم آن کشور بود را به عنوان نشان جمعیت ملی امدادی خود برگزید وسایر کشورهای اسلامی نیز از این نشان تبعیت نمودند.

جمعیت هلال احمر کشورمان ایران در سال ۱۳۰۱ ه.ش با نام جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران تاسیس گردیدوفعالیت های چشمگیری درزمینه ارائه خدمات امدادی -درمانی -جذب وجلب مشارکت داوطلبانه در امور بشر دوستانه ومشارکت جوانان دراین گونه امور ونیز فعالیت های آموزشی وپژوهشی داشته است وپس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال۱۳۵۹ این جمعیت ملی به جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران تغییر نام داد.    

 

  

کی بود کی بود من نبودم

کم نیست پیشامد هایی کخ اول آخر باید یک نفر مسئولیت رخ دادن آن را به عهده بگیرد. این مسئله چه کلان باشد چه خرد ، چه بزرگ باشد چه کوچک ، چه مهم باشد چه کم اهمیت ، چه در حوزه اقتصاد ، سیاست ، اجتماعی ، علمی و... باشد  چه نباشد ، در و هزارن چه دیگر مصداق دارد چون بازیگران همه این رویداد های متفاوت همه و همه به یک نوع فرهنگ ختم می شود و این فرهنگ ، فرهنگ بی مسئولیتی است. وقتی یک اتفاق خوب و شیرین رخ می دهد ، این رویداد هزاران صاحب پیدا می کند و هر کسی به نوعی تلاش دارد آن را به خود منتصب کند اما خدا نکند این اتفاق دارای صفتی مخالف باشد و واژه پس از آن بد باشد. اینجاست که باید به قولی دنبال قاتل بروسلی گشت و به  اصطلاح باید پیدا کرد پرتغال فروش را. تا حالا به این فکر کردید که دلیل چبست  و چرا پس از روی دادن اتفاقات بد ، حالا هر چه که باشد کسی زیر بار مسئولیت نمی رود و هر کس به نوعی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند؟

فرض کنید شخصی که فاقد توانایی،علم،سواد و کلاَ تخصص لازم برای پست و مقام خاصی است، بر مسند کار می نشیند. همانطور که می دانیم هر کشوری دارای قانون اساسی و در درجه پایین تر قوانین عادی اعم از مدنی ،تجارت،جزا و... است و در سطحی نازل تر نیز آئین نامه های دولتی و اساسنامه ها و برای وزارت خانه ها و شرکت ها  و... آئین نامه های داخلی و بخش نامه ها پیش بینی شده . همانطور که می بینیم هر سمتی دارای باید ها ونباید های خاص خود است که در قانون و آئین نامه ها آمده است و بسته به نوع کار و پیشه متفاوت است. حال همین فرد فاقد تخصص و سواد ، در پستی قرار دارد که بر هیچ کدام از حقوق و تکالیف خود آشنا نیست  و صرفاَ با قواعدی آشنا است که عمومیت دارد. همین افراد با ندانم کاری های خود اولاَ مسبب رخ دادن حوادث و  اتفاقات غیر عادی می شوند زیرا هیچ گونه تدبیری برای جلوگیری از آن نیاندیشیده اند و دوماَ چون نمی دانند حقوق و تکالیفشان چیست سریعاَ این  اتفاقات را به گردن دیگری می اندازند.

بماند دلایل دیگری نیز وجود دارد که اغلب به شخصیت فردی افراد باز می گردد که فاقد روح شجاعت هستند و یارای ایستادگی در مقابل عواقب اقدامات خویش را ندارند. به هر حال این عادت و فرهنگی است که متاسفانه بر جامعه ما مستولی شده . اگر مدینه فاضله ای را ترسیم کنیم  اشخاص از ترس مسئولیتی که دارند ، سعی می کنند با راه کار هایی خاص که فقط و فقط از نیرو های متخصص و مدیران کاردان  بر می آید جلوی خیلی از اتفاقات را پیشاپیش بگیرند تا در انتها مجبور نشوند بابت اتفاقات پیشامده مسئول و پاسخگو باشند. 

تهرانی ها فهم و شعور بیشتری دارند

حتما این مطلب رو شنیده ایدکه اگر دروغی هرچند بزرگ زیاد تکرار شود مردم آنرا باور خواهند کرد.بویژه اگر از منابع متفاوت باشد.(کاری که رسانه های مطرح زنجیره ای انجام می دهند) اگر کسی دروغی را زیاد تکرار کند خودش نیز آنرا باور خواهد کرد. موضوع فهم وشعور بالای ما تهرانی ها نسبت به شهرستانی ها یگ مصداق از مطلب بالاست.
متاسفانه دیده می شود که در معابر و.... انتخاب و قدرت فکر و تشخیص شهرستانی ها به سخره گرفته شده و ادعا می شود آنها قدرت و درک صحیحی از وقایع ندارند و بسیار جای تاسف است که مسئله محدود به این حادثه نمی شود و این مورد در تمام لایه های جامعه و بین اقشار مختلف رسوخ کرده .
برای مثال وقتی دو نفر با هم شوخی فیزیکی یا شوخی های خاصی انجام می دهند معمولا جمله ای که گفته می شود این است (( شوخی شهرستانی نکن )) و به راستی مفهوم این جمله چیست جزء اینکه شهرستانی ها آدم های خشونت طلب و بی فرهنگی هستند که حتی دوستی و محبت آنها نوعی نشان از بی فرهنگی است.
اما در مورد رسانه ها.حادثه روزنامه ایران و توهین به آذربایجانی ها رو شنیده اید ویا سینما و رسانه به اصطلاح ملی، آیا تاکنون حتی برای یک بار در فیلم یا سریال ، یک رفتگر یا شخصیت ساده لوح و... اهل تهران (کسی که خیلی خوب و بدون لهجه فارسی صحبت می کند) دیده اید؟ همیشه رفته گر ها،آبدارچی ها ، آدم های ساده و...فیلم ها یا آذری زبان هستند با اهل خراسان و ... متاسفانه این احساس کاذب برتری و حقارت در بین خود شهرستانی ها نیز وجود دارد ،بویژه بین جوانان و اهالی حومه تهران و به همین علت است که به تهران می آیند و تلاش زیادی در همرنگ شدن با اهالی تهران دارند. شاید بگویید سادگی و... اهالی شهرستان واقعیت است ولی آیا این تمام واقعیت است؟
چرا هیچ وقت شخصیت مثبت و تحصیلکرده فیلم ها اهالی شهرستان نیستند و کسانی که لهجه دارند؟ آیا می توان انکار کرد بسیاری از قهرمانان ملی و حتی جهانی ما حتی نمی توانند بدرستی فارسی صحبت کنند؟ کسانی مثل علی دائی, رضازاده ،یوسف کرمی و..  براستی چند نفر باسوادتر از علامه جعفری و علامه طباطبایی وجود دارند؟ بزرگانی که هردو آذری زبان ، همراه با لهجه غلیظ بوده اند. من واقعا نمی دانم ملاک این تقسیم بندی و برتری چیست؟ مسلما  و به دلایل بالا ،  سواد و تحصیلات نمی تواند باشد. و همینطور قدمت فرهنگی چراکه زمانی که تهران دهی بیشتر نبوده در مقابل شهر ری و طبق اسناد تاریخی محل پنهان شدن راهزنان، بسیاری از نقاط ایران دارای فرهنگ و تمدن عظیم بودند.(سابقه تهران حداکثر به 300 سال می رسد) .و به همین ملاک های دروغین می باشد که بعضی از اهالی تهران احساس هویت نکرده و سعی در همرنگ شدن با کشور های غربی دارند

ویژه نامه عید نوروز قلم جوان

شما میتوانید با save نمودن تصاویر آنها را با کیفیت و اندازه مناسب مشاهده فرمایید.

 

1 &4

 

باشهریاران

خانه شهریاران جوان محل بروز استعدادهای جوانان مناطق مختلف تهران بزرگ است .در این شماره قصد داریم با قائم مقام شهریاران منطقه 8 خانم معصومه تیرانداز مصاحبه ای کوتاه داشته باشیم.

باماهمراه باشید:

لطفا یک بیوگرافی از محلی که فعالیت می کنید بگویید؟  

عرض سلام و خدا قوت به تمام قلم جوانی ها  .خانه شهریاران جوان بستر مناسبی است تا جوانان در آن استعدادهای خودشان را بسنجند و ما در شهریاران آمدیم تا یاد بگیریم وانشالله در آینده آموزش دهیم  

شهریاران جوان چند سال فعالیت خودشو آغاز کرده وشما چگونه مطلع شدید؟

شهریاران جوان از سال 84.85 شروع به فعالیت کرده و من توسط یکی از دوستان با شهریاران جوان آشنا شدم.

از چه تاریخی عضو خانه شهریاران جوان شدین و هدفتون چی بود؟

 ازسال  88عضو خانه شهریاران شدم هدفم یاد گیری آموزش بوده وهست.

چه مقام هایی به دست آوردید؟

مدیر کانون تاتر.مدیر ناحیه 2شهریاران منطقه8 معاونت فرهنگی و هنری و قائم مقام.

استعداد جوانهای منطقه8 را چگونه ارزیابی میکنید؟

منطقه 8 جوانان با استعدادی دارد و ما همیشه سعی در جذب هرچه بیشتر این افراد داریم.

امکاناتی که در اختیارتون میگذارند چه طور است؟

امکانات خوب است خوشبختانه ما ارتباط خوبی با شهرداری منطقه8 داریم و ما و برنامه هامون  رو حمایت میکند.

چه آینده ای برای جوانانی که در شهریاران فعالیت میکنند میبینید؟

روشن .ازنظر من هرکس در شهریاران آمده ضرر نکرده خودم که خیلی چیزها رو یاد گرفتم و راضی ام.

آخرین سوالم :چه توصیه ای دارین برای جوانانی که شغل خاصی ندارند و با توجه به اطلاعشون از خانه شهریاران جوان هیچ گونه فعالیتی ندارند؟

ازشون میخوام برای یک بار هم که شده به دفتر ما سر بزنند و از نزدیک با فعالیت های بچهها آشنا بشوند.

نشریه قلم جوان:برای خانم معصومه تیرانداز خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و موفقیت  روز افزون داریم.

قدرت شخصیت

در میان اطرافیان و هم شهریان خودمون کم ندیدیم رفتار هایی که اغلب ما را متعجب میکنه. انسانهایی که در نوع لباس پوشیدن ، طرز زندگی کردن و کلاَ ظواهر بقدری وسواس به خرج میدن که گویی زندگی شخصی و طرز تفکرشان نیز همچون ظواهرشان سطح بالاست اما در واقعیت نیز چنین است؟ در یک تفکر موشکافانه می توان منشاَء برخی از فساد های روال جامعه را در همین ناهنجاری ریشه یابی کرد . اشخاصی که به قول بزرگی این همه نیستند اما اصرار بر خلاف آن دارند. در این مقال سعی بر این است که افرادی مورد بررسی گردند که یک شبه ره صد ساله را پیمودند البته از نظر مالی اما توفیق ارتقاء شخصیتی خویش را نیافته و یک نا موزونی بزرگ را ایجاد کردند تا متاسفانه تبدیل به یک نا هنجاری اجتماعی گردید.
ادامه نوشته

جملات  قصار

یک ساعت تفکر

ارزش یک ساعت  تفکر،گاهی ازعبادت هفتاد سال بیشتر است.زیرا ای بسا هفتاد سال عبادت، به خاطر یک ساعت بی فکری،ضایع می شودوگاهی هفتاد سال غفلت،به خاطر یک ساعت تفکر جبران می شود.       آیت ا...حائری شیرازی

 کاریکلماتور

وقتی رودخانه سر بالا می رود سرچشمه به نفس نفس می افتد.

آبشار در اوج زیبایی سقوط می کند.      پرویز شاپور 

 سکوت

سکوت پنجره ای است که به باغ تفکر گشوده می شود.

انسانها جدی ترین حرفشان را وقتی می زنند که  سکوت می کند.

سقراط گفته است:اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند،بهتر که سخن گوئی تا خاموشت کنند.

 علاج نگرانی ها وتشویش ها

پزشکان روحی دریافته اندکه دعا،نمازو داشتن یک ایمان محکم به دین،نگرانی،تشویش، هیجان وترس راکه موجب بسیارری از بیماری های ماست برطرف می سازد.دیل کارنگی

 وقتی حروف درست سرهم شوند

ح ی ا ص د ف ت ق و ا ا س ت . ت و ب ه ت ط ه ی ر ر و ح ا س ت .

ا ی م ا ن ع ص ا ر ه ی ا ر ز ش ه ا س ت . 

 فرصت را دریابید

روزگار،دریایی است که کشتی زندگی،ما بر روی آن بطرف ساحل مقصود در حرکت است.این دریایی بزرگ همیشه درجزرومد است.اگر امروز آرام باشد،مسلما فردا طوفانی خواهد شد،پس اکنون که آرام است،فرصت را غنیمت شمارید.     شکسپیر

 بهترین دوستان شیطان

شخصی شیطان را در خواب دید،پرسی:کدام طلیفه را بیشتر دوست داری؟

گفت:دلالان را.

پرسید:چرا؟

گفت:از بهر آنکه من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم.آنان سوگند دروغ را نیز بدان افزودند.                         عبید زاکانی

 

بزرگترین فاجعه زمانی رخ می دهد که یک انسان بگوید:نمی توانم درد خیلی از ما ها نتوانستن نیست بلکه نخواستن است.

آدم پر حرف دانه را می پاشد و آدم کم حرف آن رادرو می کند.

 زشتی ها

ریا،چک بی محل است    حسد،سوهان روح است

غیبت،غارت آبروهاست    دروغ،حنای شیطانی است

خودبینی،بهترین کوری است    تقلب ،آفت تقرب است

 در انتظار دستور

در نقطه ای از آفریقا که از وسط جنگلی عبور می کرد،به ماموران راه آهن دستور داده شده بود که بدون دستور هیچ کاری انجام ندهند؛روزی رئیس اداره راه آهن تلگرافی به این شرح دریافت کرد:ببر وحشی روی سکو مشغول خوردن بازرس قطار است،منتظر دستور هستیم! 

 

طرحهای فروردین

شهریاران نوروزی در سال 90به مناسبت طرح استقبال از بهار، توسط خانه شهریاران منطقه 8 در بوستان فدک برگزار گردید این طرح از 1فروردین 90 اجرا وتا5 فروردین به طول انجامید واز ساعت 10صبح تا 7شب پاسخگوی مسافران نوروزی در غرفه بودند

در این غرفه 4عدد بروشور مختلف راجع به اماکن گردشگری تهران پخش شدوایستگاه دارت ،ایستگاه بلوتوث ،نقاشی کودکان ،نقشه یابی وایستگاه گریم کودک از دیگر فعالیتها ی این غرفه بودند

اعضای خانه شهریاران که در این غرفه حضور داشتند به شرح زیر میباشد:

فهیمه کشمیری ،مریم محمدی،مهسا دشتمزاری،لیلا قدیمی،شکوفه معصومی،لادن اکبری،سعید کیا،شروین نیک یار،الهه قاسمی

-16 فروردین 90 حضور در کلاسهای آموزشی مدیریت محله در معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 8 (ساختمان شماره 2)